چپ دانشجویی؛ گفتگوی اشتراک با بهزاد باقری(اشتراك)

- لطفاً خودتان را معرفی کنید و در باره ی فعالیت هایتان برای مخاطبین سایت اشتراک توضیح دهید؟

Me.JPGبهزاد باقری هستم . فعال سیاسی و دانشجوئی سوسیالیست ، سردبیر و مدیر مسئول نشریات دانشجوئی خاک و طلوع در سالهای ۸۴ تا ۸۶ بوده و  افتخار فعالیت در چارچوب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را داشته ام و تا کنون نیز با بهره بردن از هر امکانی سعی کرده ام که سهمی در پیشبرد جنبش سوسیالیستی ایران داشته باشم . و بدلیل همین فعالیتها تا کنون دوبار در سالهای ۸۶ و ۸۹ توسط ارگانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازداشت شده ام .

۲- دلایل شکست ها و پیروزی های جنبش دانشجوئی آزادیخواه و برابری طلب را چه می دانید؟   و فکر میکنید این جنبش چرا سرکوب شد ؟

فکر نمیکنم به تنهائی قادر به توضیح دلایل شکست این جنبش باشم . این مسئله به بحثی گسترده تر میان فعالین دخیل در این جنبش نیاز دارد . اما ذکر چند نکته ضروری است . بنظر من هیچ شکلی از پراتیک سیاسی چپ گرایانه  (چه مخفی و چه علنی) از تیغ سرکوب رژیم در امان نمی ماند ، اینکه انتظار داشته باشیم جمهوری اسلامی ، دیکتاتوری نظامی هار و آنتی کمونیست ، فرجه را برای یک جنبش سیاسی وسیع چپ باز بگذارد توهم است ( نکته ای که همه آن را میدانند ولی نمیدانم چرا در برخورد به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب فراموش میکنند ) . فاکتور سرکوب عمده ترین دلیل ناکامی جنبش چپ ایران در دهه هشتاد است . اما باید قبول کرد کاستی هائی هم وجود داشت که سرکوب را اثرگذارتر کرد - مانند سبک کار بعضا اشتباه سیاسی بویژه در ایجاد هسته های حزبی و نیز آکسیونیسم و آوانتوریسم و ندیدن توازن قوای عینی موجود در جامعه و همچنین انجام برخی اقدامات واقعا ماجراجویانه - که انجام شان در قد و قامت فعالین علنی دانشجوئی نبود . سرکوب داب (دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب) اما درسهای زیادی داشت برای آموختن . چیزی که فکر میکنم حتما باید از جانب فعالین آن جمعبندی  و برای کاربست در دوره جدید در خاطره جنبش چپ باقی بماند . درست است که فعالیت در چهارچوب قدیمی و با همان نام اکنون غیر ممکن است ، ولی سرکوب و خطای سبک کاری به معنای شکست خط سیاسی این جریان نیست ؛ نباید فراموش کرد که داب ، متشکل از فعالین دانشجوئی تماما جوان ، توانست پس از دو دهه دوباره سوسیالیسم را در عرصه سیاسی مطرح کند ؛ و در دوره های سیاه اختناق پرچم آزادی و برابری و دفاع از حقوق کارگران و زنان را افراشته نگاه دارد . این دستاورد کمی نبوده و نیست . در واقع لزوم و مبرمیت خط سیاسی و آرمانی که داب از آن دفاع میکرد در شرایط کنونی کاملا احساس میشود .
 
۳- فکر می کنید در فضای کنونی دانشگاههای ایران ، نقش دانشجویان چپ و کلا چپ رادیکال در تغییر فضای دانشگاه و جامعه چه میتواند باشد ؟
 

متاسفانه بویژه پس از خرداد ۸۸ و وقایع پس از انتخابات برعکس چیزی که تصور میشود ، شاهد عقبگرد در فضای دانشگاه بوده ایم . سال ۸۳ خاتمی در دانشگاه تهران هو شد ولی سال ۸۸ در همان دانشگاه از وی استقبال شد . جنبش دانشجوئی در حالیکه می بایست سعی میکرد به رادیکالیزه کردن و دادن یک افق روشن  به اعتراضات جاری در جامعه بپردازد ، دنباله رو خیابان شد . بدون حضور چپ ، دانشگاه قادر به ایفای این نقش نیست . بارها گفته ایم که در شرایط خفقان سیاسی ، دانشگاه به عرصه عرضه صریح تر نظرات جنبشهای سیاسی بدل میشود . دانشجویان چپ بویژه در دوره جاری باید تلاش کنند تا از هر شکاف و هر فضائی برای بیان نظرتشان در دانشگاه بهره ببرند . کاری که علی الخصوص برای چپها در شرایط فعلی دانشگاههای ایران از سال ۸۷ به بعد اصلا ساده نیست . امروز ،  انتشار یک نشریه علنی چپ حتی با زبانی ملایم به توقیف و حتی بازداشت دست اندرکاران آن منجر میشود . تنها نکته مثبت وجود تجربه و سنت چپ رادیکال در دانشگاه است ، امری که  احیای دوباره آن در دانشگاه از جانب فعالین جدید را تسهیل میکند . البته تا ابد چنین شانسی وجود ندارد ، حافظه تاریخی جامعه آنچنان بلند مدت نیست .

۴- فضای کنونی جامعه ی ایران را چگونه می بینید؟ از نظر شما چپ در این فضا در چه جایگاهی ایستاده است؟

اکنون جنبشی تمام خلقی و گسترده در ایران در جریان است . نظرات گوناگونی هم درباره تحلیل خصلت آن و نقش چپ در آن ابراز شده است . اما بطور کلی وضعیت چپ و کمونیسم در ایران مناسب و بسامان نیست . حیاتی ترین وظیفه چپ این است که صف مستقل و خودآگاه خود را در برابر جنبشهای اجتماعی و افقهای بورژوائی سازمان بدهد . بویژه با توجه به هژمونی جنبش سبز ( که جنبشی وسیع متشکل از جناحهای سیاسی مختلف بورژوازی لیبرال است ) بر اعتراضات اخیر این مسئله اهمیت بیشتری دارد . جناحهای مختلف اپوزیسیون بورژوائی ایران متشکل در جنبش سبز ، که فعلا بدلیل توازن قوا اصلاح طلبان درون حکومتی در این بین دست بالا را دارند ، توانستند با بهره گیری از فرصت حضور علنی - بخشی از آنها قسمتی از رژیم اند- ، توان رسانه ای بالا و حمایت دولتهای غربی ، افق خود را بر جامعه تحمیل کنند و جنبش خود را در جایگاه مستحکم تری قرار دهند . و چپ خود را در مقابل آنها میبیند و باید ببیند . در اینجا منظورم از چپ ، البته چپی است که آگاهانه کمونیست است و برای تحقق سوسیالیسم و حکومت کارگری مبارزه میکند . در شرایط فعلی ،  چپ کارهای زیادی برای به انجام رساندن دارد . باید نیروهای قابلی را بسازد که قادر به تاثیرگذاری در محیطهای زیست اجتماعی و کاری باشند . باید سعی کند تا در درون طبقه کارگر لزوم داشتن یک موضع طبقاتی مستقل را جا بیندازد . البته تقریبا بسیاری از نیروهای چپ واقف به این امور هستند . نکته اصلی یافتن راهکارهای عملی و عینی برای متحقق کردن آنهاست . بویژه فعالین چپ داخل کشور باید حول این مسائل عمیقا فکر کنند و کار کنند . بدون حضور قدرتمند چپ ، تحولات آتی به احتمال زیاد به چیزی جز نوعی سرمایه داری بازار آزادی هار به همراه ادغام کامل ایران در نظام سرمایه داری جهانی راه نمیبرد . سرمایه داری ای که در شرایط بحران عمیق کنونی قطعا هیچ آوانسی به طبقه کارگر و آزادیخواهان نمیدهد.

۵- جنبش کارگری چه نقشی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران به عهده گرفته است؟ جایگاه آن در این ساختار چگونه است؟

بنظر من بهتر است این سوال را مطرح کنیم که نقش طبقه کارگر در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران چه باید باشد و چه جایگاهی را باید بدست آورد . بخشی از پاسخ این سوال را قبلا مطرح کردم . امروز حیاتی ترین و مهمترین مسئله برای طبقه کارگر تشکل و خط سیاسی مستقل است . مستقل به معنای استقلال از خطوط سیاسی غیر کارگری موجود در جامعه . دنباله روی کارگران از خطوط طبقاتی دیگر در شرایط کنونی فاجعه به بار می آورد . و اگر نظر من را بخواهید میگویم طبقه کارگر بدون یک خط سیاسی روشن سوسیالیستی قادر به ایفای نقش خود در تحولات آتی ایران نیست . سوسیالیسم و کمونیسم تنها  خطی  در درون طبقه کارگر است که میتواند به بهترین وجهی خواسته ها و منافع وی را نمایندگی کند و آلترناتیو رهائی بخش این طبقه که چیزی جز رهائی تمام عیار انسان نمیتواند باشد را به پیروزی رساند .  امکان متشکل کردن کارگران در سطح گسترده و با یک خط سیاسی روشن سوسیالیستی ، با وجود تهدید مشت آهنین رژیم و عدم وجود یک سنت قدرتمند تشکل یابی در طبقه کارگر ایران شاید دشوار بنظر برسد . اما کارگران و تمامی آزادیخواهان سوسیالیست چاره ای ندارند . باید راهکارهای عینی و ملموس راهگشای این مهم را جلوی پای طبقه کارگر بگذارند . باید صبورانه به سمت تحقق این راهکارها قدم بردارند . راه دیگری نیست . بدون وجود صف متشکل و مستقل کارگران ، آزادی و برابری و رهائی محلی از اعراب نخواهند داشت .

۶- بصورت مشخص تر درباره ی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان توضیح دهید، قبل و بعد از مقطع ۱۳ آذر چه فعالیت هایی داشتند؟

داب اصفهان از سال ۸۴ با انتشار نشریه راه خاکی فعالیت خودش را شروع کرد و بعد از آن با انتشار نشریات مختلف و برگزاری تجمع های اعتراضی بمناسبت روز دانشجو و روز جهانی زن در سالهای ۸۵ و ۸۶ و نیز سازماندهی اعتراض و اعتصاب غذا در واکنش به تنگتر کردن حلقه اختناق در دانشگاه و صدور احکام سنگین انضباطی مبارزه خود را ادامه داد . پس از ضربه و سرکوب زمستان ۸۷ طبعا ادامه کاری این جریان در دانشگاه دشوار شد ولی فعالین داب اصفهان سعی کردند به طرق مختلف فعالیت خود را ادامه دهند و همین یکی از دلایلی است که نیروهای امنیتی را همیشه روی مسئله فعالین چپ و داب اصفهان حساس نگه داشته است . در اینجا نمیتوانم بطور دقیق به فعالیتهای فعالین آزادیخواه و برابری طلب اصفهان در دو سال گذشته اشاره کنم چون بسیاری از آنها مثل بهمن خدادادی ، ارسلان صادقی ، مازیار معصومی و ... زیر حکم و تهدید جدی هستند و نیز حسین سرشومی ، دانشجوی زمین شناسی و فعال چپ دانشگاه اصفهان ، هم اکنون کماکان در بند اطلاعات (الف طاء) زندان مرکزی اصفهان در بازداشت بسر میبرد . اما اشاره به این نکته ضروری است که فعالان آزادیخواه و برابری طلب اصفهان در دوره اخیر همیشه سعی کردند در حد توان خود و با استفاده از امکانات موجود امر مبارزه سوسیالیستی برای رهائی را به پیش ببرند .

۷- دلایل موج اخیر سرکوب فعالان کارگری و دانشجوئی چپ اصفهان در اردیبهشت و خرداد امسال را چه میدانید ؟

سرکوب اخیر دو دلیل عمده داشت . اول بدلیل اعلام تشکیل شورای موقت کارگران ذوب آهن اصفهان و شروع فعالیت آن ، نیروهای امنیتی که بشدت از هر حرکتی به سوی متشکل کردن کارگران بویژه در بخشهای تولیدی کلیدی واهمه دارند سریعا در صدد سرکوب آن برآمدند . شورای موقت کارگران ذوب آهن اصفهان که در دی ماه ۱۳۸۸ اعلام وجود کرد با وجود تمامی کاستی هایش گامی ارزشمند به سوی تشکل یابی سوسیالیستی طبقه کارگر بود و در طول حیات متاسفانه کوتاه مدتش توانست نقش زیادی در ایجاد آگاهی و نیز حمایت از مبارزات و اعتصابات کارگران بخشهای مختلف صنایع فولاد اصفهان بازی کند . متاسفانه فعالین این تشکل کارگری مانند مجتبی شریفی و علی هاشمی و... در اردیبهشت ماه ۸۹ توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند و سرکوب بی مهابای رژیم ، به مانند مورد سندیکای شرکت واحد و یا نیشکر هفت تپه ، این تلاش ارزشمند کارگری را عقیم گذاشت . دوم اینکه ارگانهای اطلاعاتی رژیم بشدت از نفوذ سوسیالیسم و بوی‍ژه افق سوسیالیستی رادیکالی که داب مدافع آن بود میترسیدند . به همین دلیل با مشاهده شائبه ای از گسترش این افق در بین فعالان کارگری ، تنها به بازداشت آنها اکتفا نکردند ، بلکه موج دیگری از سرکوب و دستگیری فعالین آزادیخواه و برابری طلب را در استان اصفهان به راه انداختند تا از این طریق دوباره ضرب شستی به این فعالان نشان دهند و بزعم خودشان از تجدید سازمان و فعالیت های این جریان جلوگیری کنند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر