بيانيه چهار سازمان دانشجويي و جوانان در حمايت از شيوا نظرآهاري



اه اگر آزادی سرودی میخواند
 کوچک
هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمیماند..
اکنون بیش از ۲۰۰ روز است که از زمان دومین دستگیری شیوا نظر آهاری فعال حقوق بشر و حقوق کودکان می‌گذرد. او در این مدت همچنان بلاتکلیف در زندان به سر می برد و گفته می شود دومین جلسه دادگاه وی ۱۲ شهریور ماه برگزار خواهد شد. به گفتهٔ وکیل شیوا به او ۳ اتهام کذایی تفهیم شده است. یکی‌ محاربه ، دیگری اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم و در نهایت تبلیغ علیه نظام... شیوا امروز در بند است و اکنون وظیفهٔ ماست که حمایت خود را از این مبارز اعلام کنیم. "شیوا" هایی که همواره چون کوه استوار و سخت در مقابل حکومت فاشيستي ایستاده اند و در سایهٔ استبداد حکومت فاشیستی لحظه‌ای دست از تلاش برای داشتن دنیایی انسانی‌ تر بر نداشته اند. شیوا در جایی خطاب به دوستی زندانی می گوید: "دلت که برای یک انسان و حقش لرزید، آن جا آغاز لغزیدنت بود. آن جا نقطه آغاز بازجویی‌ها و سوال‌ها است. دلت که برای یک انسان لرزید، برای یک زندانی، یک زن، یک کودک کار آن جا نقطه آغاز مجرمیتت بوده. اصلا همان جا بود که اولین جرم را مرتکب شدی، که به انسان ایمان آوردی، که انسان را پاس داشتی‌ و نه هیچ چیز دیگر را..."  حال شیوا زندانی است و خطاب به او فریاد می‌زنیم که با یادت شجاع می‌شویم ، متحد می‌شویم در کنار هم می‌‌ایستیم و با مشت های گره کردهٔ خود با تمام بی عدالتی هایی که تو را به پشت میله‌ها کشانده است، مبارزه می کنیم. رژیم سرکوبگراسلامی همواره در سرکوب فعالین اجتماعی و سیاسی مخالف خود گوی سبقت را از تمام رقبای دژخیم تر از خود ربوده  و تمام فعالینی را که برای احقاق حقوق دموکراتیک انسان ها در این سال ها تلاش کرده اند را با اعمال شدیدترین و بیرحمانه‌ترین احکام سرکوب کرده است. با توجه به اتهام سنگین محاربه برای این فعال اجتماعی،  ما با ابراز نگرانی خود نسبت به صدور این حکم بی‌ اساس که می تواند به اعدام وی منجر گردد، انزجار خود را از رژیم سرمایه داری فاشيستي اسلاميست ها ابراز می‌کنیم و به مبارزه ي متحدمان در هر لحظه علیه آن دامن می زنیم.
!زنده باد هم بستگی علیه حکومت فاشیستی سرمایه   
اتحاد ضد فاشیسم
آنتی فا تهران
دانشجويان سوسياليست
نشریه گفتمان چپ

پاسخ به اظهارات اخير رژيم در خصوص اتحاد ضد فاشيسم


عابد رضايي 

اخيراً رژيم سعي در تخريب اتحاد ضد فاشيسم نموده بدين جهت كه اين تشكل مستقل و در ضديت با دولت ها را مرتبط اعلام دارد با آلمان اما اين كار بسيار احمقانه مي نمايد و در خبر گزاري خود چنين آورده است 
اختصاصی/راه اندازی گروه منحرف دانشجویان ضد فاشیسم به تازگی چند نفر از دانشجویان اقدام به سازماندهی گروهی تحت عنوان اتحاد دانشجویان ضد فاشیسم نموده اند که گفتمان چپ را به عنوان بخشی از فعالیت های آن سازماندهی کرده اند. به تازگی چند نفر از دانشجویان اقدام به سازماندهی گروهی تحت عنوان اتحاد دانشجویان ضد فاشیسم نموده اند که گفتمان چپ را به عنوان بخشی از فعالیت های آن سازماندهی کرده و از تمام جریانات و اشخاص چپ گرا دعوت نموده اند که در مباحث گفتمان چپ فعالانه حضور داشته باشند. به گزارش«جوان آنلاین»،همچنین این گروه دانشجویان با راه اندازی نشریه ای به نام "گفتمان چپ" هدف خود را از سازماندهی و راه اندازی این دفتر در نشریه خود آورده و نوشته اند: « ... چرایی اینکه امروز اندیشه چپ در ایران نتوانسته جایگاهی در بین مردم ایجاد کند و چرایی ناکامی چپ در ایران علل اختلافات فراوان در بین گروهها و فعالین چپ و ایجاد فضایی که همه اندیشه ها بتوانند در آن به بحث و تبادل نظر بپردازند و ضعف ها و اشتباهات و ناکامی های گذشته را مورد بررسی قرار داده تا بتوان راهکارهای اساسی را برای حضور هرچه پررنگ تر و موفق تر را در فضای سیاسی امروز به دست آورند." روش کار این گروه به شکلی است که تنها گروه می تواند برای اعضای جدید و مورد اعتماد دعوتنامه بفرستد و اینکا به منظور جلوگیری از ورود افراد نفوذی در این گروه می باشد. لازم به ذکر است افراد فعال گروه نیز باید دارای اسم مستعار باشند و با نام مستعار فعالیت نمایند. برخی اعضای این گروه بعد از خروج غیر قانونی از کشور به آلمان پناهنده شده و اقدام به نوشتن مقالاتی در زمینه آتوئیسم (بی خدایی) و زیبایی آن نموده اند. بعد از استقرار نامبردگان در آلمان ، شاخه تهران گروه اتحاد دانشجویان ضد فاشیسم تهران فعال شده است. دانلود فیلم دانلود فایل ضمیمه انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 312932 
اما خود بهتر از هر كسي مي داند كه دامنه كادرهاي ما از چند نفر ايشان فراتر رفته و اتفاقاً ما به عنوان محرومان جامعه چند صد برابر شما مفت خورها و انگل هاي جامعه هستيم اما مسئله براي نشريه گفتمان چپ نه بررسي چرايي ناكامي چپ كه مسئله توفيق بيشتر چپ است آنجا هم كه نا كام مانديم زير ضرب چكمه پوشان قاتلان شما بوده و هست و گورستان خاوران و جنگ هاي كردستان به فرماندهي قاتلي به اسم مصطفي چمران كه در آن برهه به نخست وزيري موسوي و مسئولين وقت از جمله هاشمي رفسنجاني از كشته كودكان هم ابا نمي كرند ولي بدانيد انتقامشان را خواهيم گرفت انتقام كرد ها، خاوراني ها، كمانگر ها،فتاحيان ها و ندا ها را هم اما الباقي اطلاعات در اطلاعيه ما مشخص است كه از جانب ايشان چگونه به دست آمده يعني هماي سيستم جاسوسي فاشيستهايي كه ما در خيابانها با آن به مبارزه برخواستيم اما جريان استقرار ما در آلمان نه اشتباه كه كاملاً درست است اتحاد ضد فاشيسم متعلق به جنبشي است در سطح جهان كه فاشيست هايي مانند شما را از آلمان گرفته تا يونان و ايران از خود بيزار نموده است شما احمقانه سعي بر اتصال ما با آنهايي نموديد كه سال گذشته در يك عمل متحد در سفارت جاسوسي شما را در آلمان قفل كردند ما در آن زمان به جز يك پيوند جنبشي خود به خودي حتي از وجود آنها هم خبر نداشتيم اما اين عمل شما ما را بر آن وا داشت تا در زماني كه ما را بدان ها مرتيط مي دانيد ما نيز با آنها متحد گرديم و اين گونه جبر فاشيستي شما ما را به اتحاد با هم سوق داده است آنچان كه توانست در ايران چند ده ميليون را متحد كند بر عليه خودتان اما بدانيد از شر مبارزات ما بر عليه اين سرمايه داري تا دندان مسلح در سرتاسر دنيا رهايي نخواهيد يافت و ما هم شما را بي امان در هم مي كوبيم آري اين ادبيات ماست شما را در هم خواهيم كوبيد در سطح يك جنبش جهاني و از اين پس حمايت هاي آنتي فاشيست ها جهان را در حمايت از ما در نت خواهيد ديد. اما اشاره نموده ايد به خروج غير قانوني ما اما ما آنچنان كه از اسممان پيداست پشيزي ارزش براي قوانين شما مفت خور ها قائل نيستيم اگر بوديم كه در صدد انقلاب و سرنگوني نظام فاشيستي شما برنمي آمديم ولي رفقاي حاضر در آلمان جز چند تن الباقي به هيچ وجه ايراني نيوده و باقي هم از دوران كودكي به اروپا رهسپار شده اند آن هم به خاطر اينكه جامعه تحت حاكميت شما حق زندگي را از تمامي مردم ستمكش و كارگران سلب نموده و براي ماي در ايران باقي مانده تنها راه مبارزه باقي مانده است ولي دست رفقاي آلمان را در حمايت از مردم ايرات را به گرمي مي فشاريم كه حتي نام تشكل خود را هم آنتي فاشيست هاي تهران گذراده اند 
خطاب به پليس و كل دستگاه رژيم فاشيستي ايران مي گويم كه 
زير سنگ هاي برخواسته از خيابانهايي كه ما كارگران ساخته ايم 
زير سنگ بارانمان له خواهيد شد 
در هم كوبيده و سركوب خواهيد شد 
فقط زير قدرت سنگها

بيانيه در محكوميت جاسوسي و لجن پراكني هاي اطلاعات عليه اتحاد ضد فاشيسم


اخيراً نظام فاشيستي جمهوري اسلامي اقدام به حمله به سيستم اينترنتي اتحاد ضد فاشيسم و فضاي از كار افتاده گوگل گروپ ما نموده است. پس از اينكه ما از نفوذ ايشان به اين فضاي اينترنتي پرده برداشتيم و آنرا افشا نموديم، به دلیل استیصال در خبر گزاري هاي خود و در جهت ايجاد رعب و وحشت در بين فعالين آزادي خواه و برابري طلب اتحاد ضد فاشيسم باز هم به تكنيك قديمي یعنی انتشار اخبارهاي دورغين روي آورده اند و با در هم پيچيدن اطلاعات علني ما كه بر روي نت براي همگان قابل مشاهده است گويا كه كشف جديدي كرده و آن را در خبرگزاري هاي خود از جمله رجا نيوز و جوان آنلاين تبليغ مي كنند، ما هم از تلاش ايشان كه در جهت تبليغات ما را براي شناساندن به جامعه كمك كرده دستشان را به سختي تا خرد شدن استخوان هايشان مي فشاريم.
واقعيت امر بر اين است كه ما نه در آلمان كه تماماً در ايران حضور داريم و اين يك دروغ تاريخي مي باشد

ولي آنها باز هم بر فراروي ما از اینترنت صحه گذاشته اند و ما را به عنوان يك نيروي تاثير گذار در صحنه نمايان مي كند، اما كمي دير شده بله سخن ما به روي سربازجویان شكنجه گر جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی موسوم به حاج سعيد، کلاهی، صادقی و ... است، ما دقيقاً بعد از كودتاي فاشيستي انتخاباتی شما اعلام موجوديت مان را تماماً بر عليه نظام فاشیستی اسلامی اعلام نموديم و آن هم در صحنه خيابان ها. اگر از اطلاعات علني ما كم دارديد از طريق ايميل ميتوانيد تماس گرفته تا بيانيه ها و نشريات را براي مطالعه در اختيارتان بگذاريم اما قول بدهيد كه اين بار هم حماقت خود را اثبات نموده و ما را در سايت هاي اطلاعات و امنيت رژيم فاشيستي از جمله جوان آنلاين، رجا نيوز و جنبش سرخ حسيني براي مردم زحمتکش و ستمديده ايران خوب تبليغ كنيد.

وزارت اطلاعات همچنين در اخبار منتشر یافته ی خود ما را به عنوان گروه منحرفين معرفي نموده ولي ما نيرويي بر عليه فاشيسم سرمايه داري ای هستیم كه سالهاست طي چند دهه سوار بر موج انقلاب 57 سايه بر زندگي مردم افكنده است، اين سخن ننگين بار شما را كه صحه بر جنايت كار بودنتان مي گذارد را نيز مي پذيریم.

همچنين شايد ما اعلام همبستگي با تمام نيروها و تشكل هاي آزادي خواه و برابر طلب نماييم اما همچنان به عنوان تشكلي مستقل ادامه راه داده تا در كنار ديگر رفقا، نظام فاشيستي جمهوري اسلامي را با تمام جناح هاي آن در هم بكوبيم. انقلاب 57 مرد اما انقلابيون تا سرنگوني ارتجاع سرمايه داري براي انقلابي نوين زنده اند، انقلابي كه بشريت آنرا تا كنون به چشم نديده است اما شما حتماً خواهيد ديد.

دانشجويان، سربازان، زنان، كارگران و تمامي ستم ديده گان جامعه محصور در نظام فاشيستي ايران به ما پيونديد براي سرنگوني سرمايه داري فاشيستي در ايران و ايجاد حكومتي كه در آن همه با هم آزاد و برابر و فارق از رنگ و جنسيت باشند

رفقای پیشرو متحد شوید
زنده باد انقلاب
اتحاد ضد فاشیسم


etehadezedefashism@gmail.com

واگن پارس اراک! اعتراضات کارگری، ترفند حکومت اسلامی!

بنا به خبر دريافتى٬ اعتراض بیش از 3500 نفر از کارگران واگن پارس اراک برای نقد شدن دستمزدهای معوق همچنان ادامه دارد. کارگران زحمتکش واگن پارس با وجود پیگیریها و اعتراضات تاکنونیشان موفق به دريافت 5 ماه دستمزد معوق مربوط به سال گذشته نشده اند. اعتراضات گسترده و پر دامنه کارگران همچنان ادامه دارد. این روزها اعتراض کارگران گرسنه بد جوری سرمایه داران و عوامل کارفرما را دچار بحران نموده، دیگر وعده های دروغ امروز و فردا اثر بخشی خود را از دست داده و هر لحظه احتمال اعتصاب قدرتمند و اعتراضات کوبنده کارگری هست.
طی روزهای گذشته و در چنین اوضاع نابسامان، از طرف وزارت صنایع حکومت اسلامی سرمایه داران بخشنا مه ای خطاب به کارگران صادر شده و عوامل کارفرما این بخشنامه سراسر دروغ و کذب را در لوحه کارخانه در معرض دید همه کارگران قرار داده اند. در این بخشنامه کذایی خطاب به کارگران آمده است: ما میدانیم دستمزدهای چندین ماهه شما پرداخت نشده، ما مشکلات شما را درک می کنیم، صبور و بردبار و... باشید. طرف شما حکومت است و حکومت این روزها دچار بحران و مشکلات اقتصادی زیادی هست و ... البته در لابلای این مزخرفات کارگران معترض را نیز تهدید به سرکوب و اخراج نموده اند به جرم "برهم زدن نظم عمومی" و...
لازم به یادآوریست اخیرا عوامل کارفرما در کارخانه آلومورول و دیگر مراکز صنعتی ارا ک بخشنامه کذایی وزرات صنایع حکومت اوباش اسلامی را در برابر کارگران معترض و گرسنه قرار داده اند.
یکی از کارگران معترض می گفت: این حرفها و این یاوه گویی های آقایان از سر شکم سیری و دزدی است! میخواهند سرمان را شیره بمالند و یا با اخراج از کار و زندان و پلیس و سرکوب تهدیدمان میکنند. اگه پولی کم آورده اند همه این پولها به جیب آخوندها و حکومت رفته٬ همه این پولها و دستمزدهای ما را خرج سپا ه و بسیج و اطلاعات و باندهای حرفه ای آدمکش می کنند یا در حسابهاى بانکیشان در خارج از کشور تلنبار کرده اند و ...
کارخانه واگن پارس اراک با بیش 3500 نفر کارگر قراردادی و سفید امضا با دستمزدهای 300 هزار تومانی سازنده انواع واگن قطار، مترو و وسایل جانبی آن میباشد.

اخراج کارگران صنایع بسته بندی پگاه تهران!

بنا به خبر دريافتى٬ اخراج کارگران قراردادی صنایع بسته بندی پگاه به دستور "کتابدار" مدیر کارخانه و چهره منفور ضد کارگری در چند ماه اخیر رشد بیسابقه ای داشته است. بطوری که در این چند ماه حداقل 50 نفر از کارگران قراردادی از کار اخراج شدند و در چند روز گذشته به بهانه های واهی 3 نفر ديگر از کارگران قراردادی از کار اخراج و بیکار شدند.
عوامل کارفرما برای اخراج کارگران به هر بهانه ای از قبیل کم کاری، غیبت، بی انظباطی و... متوسل میشوند اما هیچیک از این بهانه ها دلیل اخراج و بیکاری کارگران نیست. چندی پیش کتابدار مدیر کارخانه در یک جمع خصوصی گفته است: راستش کارگران قراردادی برای ما دراین شرایط بحرانی سود آوری کافی را ندارند٬ ما برای بهینه سازی و سود آوری بیشتر باید به سمت اخراج کارگران قراردادی و جذب نیروهای پیمانکاری حرکت کنیم!
بنا به گفته یکی از کارگران هدف کارفرما از این اخراج و بیکارسازیها رها شدن از "شر" کارگران قراردادی و جذب کارگران مطیع و ارزانتر در غالب کار پیمانی است. تاکنون سرمایه داران انگل و عواملشان موفق شده اند شرایط بیش از 100 نفر از کارگران قراردادی را به کار پیمانکاری تنزل دهند. کارگران بیکار و گرسنه ای که مدام در تهدید بیکاری و گرسنگی به سر میبرند٬ در شرایط کار پیمانکاری به هر شرایط نامساعد و بدتر کاری و به دستمزدهای نازلتر تن میدهند. روند اخراج کارگران قراردادی در صنایع بسته بندی پگاه بطور تدریجی و مزمن ادامه دارد. با ادامه این روند در آینده ای نه چندان دور تعداد بیشترى از کارگران باسابقه و قراردادی اخراج و بیکار خواهند شد.
کارخانه صنایع بسته بندی پگاه با بیش از 200 کارگر قراردادی و پیمانکاری با قراردادهای سفید امضا، یکطرفه و دستمزدهای 300 هزار تومانی (هم اکنون 100 نفر از کارگران پیمانکاری و 100 نفر دیگر دارای قراردادهای یکساله میباشند) واقع در شهر صنعتی شمس آباد واقع در اتوبان تهران- قم در زمینه تولید انواع ظروف بسته بندی شیر و لبنیات تحت نظارت صنایع شیر پگاه تهران فعال میباشد.

تغییر جهان بدون کسب قدرت


ترجمه بخش اول و دوم از فصل اول کتاب «تغییر جهان بدون کسب قدرت؛  مفهوم امروزین انقلاب» اثر جان هالووی که هفته پیش در شرق منتشر شد.
یک
  در آغاز فریاد بود. ما فریادزدیم
گاه خواندن و گاه نوشتن، ساده استفراموش کردن اینکه در آغاز کلمه نبود، بلکه فریاد بود. در برابر حیات مردمانی که سرمایه‌داری آن را مثله کرده است، فریادی از سر دلتنگی،‌ فریادی از سر وحشت،‌فریادی از سر خشم،‌ فریادی برای انکار سر می‌دهیم:نه.
آغاز تأملات تئوریک ضدیت، نفی و تلاش است. از طغیان است که اندیشه زاده می‌شود،‌ نه از صاحب خرد بودن و نه از خردمندانه آرام نشستن و تأمل کردن درباره‌ی رازهای وجود که چهره‌ی رایج «متفکر» است.
ما از نفی، از ناهنجاری می‌آغازیم. ممکن است ناهنجاری شکل‌های متفاوتی به خودبگیرد: زمزمه‌ی نامفهوم نارضایتی، اشک‌های ناامیدی، فریاد طغیان و خروش بی‌پروا،اضطراب،‌ پریشانی،‌ اشتیاق و تردیدهای بحرانی.
ناهنجاری ما از تجربه‌ی ما ناشی می‌شود. تجربه‌های ما گونه گونند. گاهی تجربه‌یمستقیم بهره‌کشی در یک کارخانه،‌ یا ستم در خانه، یا استرس در دفتر کار،‌ یاگرسنگی و فقر یا خشونت حکومتی و تبعیض است و گاهی تجربه‌های ما کمتر مستقیم و ازطریق تلویزیون، روزنامه یا کتاب‌هایی است که ما را به طغیان وا می‌دارد: میلیون‌هاکودک در خیابان‌های جهان زندگی می‌کنند. در برخی شهرها جنایت‌هایی به شکل نظام‌مندعلیه کودکان خیابانی به عنوان تنها راه پیش بردن قانون احترام به مالکیت خصوصی انجام می‌گیرد. درسال ۱۹۹۸ مایملک ۲۰۰ تن از ثروتمندترین افراد بیش از در آمد ۴۱درصد مردم دنیا بود(۲.۵ میلیارد نفر). در سال ۱۹۶۰ پنج کشور ثروتمند دنیا به ازای هر نفر ۳۰ برابر پنج کشور فقیر بود. در سال ۱۹۹۰ این میانگین به شصت برابر افزایش پیدا کرده بود و در سال ۱۹۹۵ به ۷۴ برابر. بازارهای مالی در حالی که بیکاری افزایش پیدا می‌کند هر لحظه در حال رشدند. دانشجویان به خاطر تلاش برای تحصیلات رایگان محبوس‌اند در حالیکه کسانی که فعالیت‌هایشان سبب بدبختی میلیون‌ها نفر است هر روزعناوین و امتیازهایی چون ژنرال،‌ وزیر دفاع، رییس جمهور را روی هم تلنبار می‌کنند.این سیاهه همچنان ادامه دارد. محال است روزنامه‌ای را باز کنید و احساس خشم و درداز آن به شما منتقل نشود.
شاید این احساس گنگ را داشته باشیم کهآنچه ما را به خشم می‌آورد پدیده‌ای جدا از پدیده‌های دیگر است.  شاید این احساس در شما شکل بگیرد که ارتباط بین پدیده‌ها که همه بخشی از جهانی ترک خورده‌اند،‌ جهانی که به شکل بنیادینی نادرست است،‌ ما را به خشم می‌آورد.
هر روز بیش از پیش شاهد مردمانی هستیم که در خیابان گدایی می‌کنند و در همین حال بازارهای مالی به رکوردهای بالاتری دست می‌یابند و درآمد مدیران شرکت‌ها به شکل سرسام آوری رشد می‌کنند. بنابراین احساس می‌کنیم نادرستی جهان ما تنها بی‌عدالتی‌های اتفاقی نیستند بلکه بخشی از سیستمی هستند که نادرست است.
حتی امروزه فیلم‌های هالیوودی همیشه با تصویر جهانی که به شکل بنیادینی ناعادلانه است آغاز می‌شود. هر چند پس از آن به ما این اطمینان داده می‌شود که عدالت برای یک فرد با تلاش فردی به پیروزی می‌رسد. خشم ما به سمت پیش آمد به خصوصی نشانه گیری نشده است بلکه خشم ما علیه نادرستی کلی‌تری است و آن احساس ناسازبودن جهان است. احساس اینکه جهان به نحوی نادرست است. وقتی امری که به شکلی خاص مهیب است را تجربه می‌کنیم،‌ ترسمان را تأخیر می‌اندازیم و می‌گوییم:«این نمی‌تواند اتفاق افتاده باشد،‌ این نمی‌تواند درست باشد.» ما می‌دانیم که آن درست است اما احساس می‌کنیم که آن حقیقتی درباره‌ی جهانی نادرست است.
جهانی درست چگونه جهانی خواهد بود؟ممکن است ما ایده‌هایی مبهم داشته باشیم: آن جهان جهانی خواهد بود عادلانه. جهانی که در آن انسان‌ها به عنوان انسان با یکدیگر ارتباط دارند نه چونان اشیاء. جهانی که  در آن انسان‌ها زندگی خود را می‌سازند،اما لازم نیست ما تصویری از چگونگی جهانی درست داشته باشیم تا احساس کنیم که چیزی در جهان موجود به شکل بنیادین غلط است. این احساس که جهان غلط است الزاماٌ به اینمعنا نیست که ما می‌توانیم تصویری از آرمانشهر مورد نظرمان ترسیم کنیم. همچنینالزاماٌ معنایی رومانتیک در این احساس ما نهفته نیست که روزی شاهزاده‌ای خواهدآمد،‌ یا اینکه ما نمی‌گوییم اگرچه امور جهان اکنون نادرست است اما روزی ما به جهانی درست یا ارض موعود یا به پایانی خوش خواهیم رسید. برای توجیه طرد جهانی که احساس می‌کنیم نادرست است احتیاجی به وعده دادن پایانی خوش نیست.
نقطه‌ی آغاز ما این است: طرد جهانی که حس می‌کنیم نادرست است. نفی جهانی که احساس می‌کنیم وارونه است. این چیزی است که باید وفادارانه به آن بچسبیم.
دو
 باید «وفادار باشیم» چرا که امور بسیاری وجود دارند که نفی کردن ما را ازبین می‌برند یا فریادمان را در دل خاموش می‌کنند.
خشم ما بر روی آتش تجربه پخته شده‌است اما هر تلاشی برای بیان این خشم بادیواری از جنس کتان روبرو می‌شود که خشم ما را در خود جذب می‌کند.
ما با استدلال‌های زیادی مواجه می‌شویم که واقعاً معقول به نظر می‌رسند.فریادهای ما به روش‌های مختلفی به سوی خود ما بازگردانده می‌شود، چشم در چشم ما می‌ایستندو می‌پرسند چرا فریاد می‌زنیم. آیا فریاد ما به دلیل سن و سال ما یا پیش زمینه‌یاجتماعی ماست یا ناشی از عدم سازگاری روانی است که ما چنین منفی هستیم؟ آیا ماگرسنه‌ایم، یا بد خوابیده‌ایم یا فریادهای ما ناشی از تنش‌های دوران قاعدگی است؟آیا ما پیچیدگی‌های جهان را ، یا دشواری‌های عملی در اجرای تغییراتبنیادین را درک نمی‌کنیم؟ آیا ما نمی‌دانیم که فریاد کشیدن کاری غیر علمی است؟
آنها پافشاری می‌کنند (و ما احساس نیاز) که جامعه را مطالعه کنیم و نظریه‌های سیاسی و اجتماعی را بخوانیم و بدین سان اتفاق عجیبی می‌افتد. هر چه بیشتر جامعه رابر می‌رسیم، نفی ما بیشتر و بیشتر ناپدید می‌شود یا به عنوان چیزی بی ربط کنارگذاشته می‌شود. جایی برای فریاد در بحث‌های آکادمیک وجود ندارد. و حتی بیشتر،  مطالعه‌ی آکادمیک زبانی و روشی برای تفکر ارایه می‌کند که بیان کردن فریاد را دشوار می‌سازد. فریاد اگر اصلاً بروز پیدا کند، به عنوان چیزی که باید توضیح داده شود بروز پیدا می‌کند و نه به عنوان چیزی که بایدوضوح بیابد. فریادی که ما از سر سوژه بودن و برای پرسشگری درباره‌ی جامعه سردادیم، به ابژه‌ی تحلیل تبدیل می‌شود.
دلیل فریاد ما چیست؟ یا ترجیحاٌ از آنجایی که دیگر عالمان جامعه شناس هستیم باید بگوییم،‌ چرا آنها فریاد می‌کشند؟ ما چگونه شورش‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی را توضیح می‌دهیم؟ فریاد ما به شکل نظام‌مندی با منحل کردن آن در بافت خود بی اثرمی‌شود: این به خاطر تجربه‌های دوران کودکی است که آنها اینگونه فریاد می‌کشند، به خاطر مفهوم مدرنیستی که آنها از سوژه در ذهن دارند اینگونه فریاد می‌کشند، به خاطررژیم ناسالمشان است که آنها فریاد می‌کشند، به خاطر سست بودن ساختار خانوادگی است که آنها اینگونه فریاد می‌کشند. همه این توضیح‌ها را پژوهش‌های مبتنی بر آمار حمایت می‌کند. آن فریاد کاملاٌ رد نمی‌شود اماهمه‌ی ارزش آن بدینسان دزدیده می‌شود. با پاره شدن «ما» و معطوف کردن فریاد به«آنها» دیگر فریاد زدن روش علمی به حساب نمی‌آید. در حین تبدیل شدن به عالمان اجتماعی روش‌هایی را یاد می‌گیریم که با کمک آنها به عینی بودن در پژوهش‌ها دست بیابیم و احساس خود را در گوشه‌ای رها کنیم.آنچه مي‌آموزيم نيست كه فرياد ما را در دل خفه مي‌كند، بلكه كل ساختار انديشه است كه ما را خلع سلاح مي‌كند.
هنوز هيچ كدام از چيزهايي كه خشم ما را بر مي‌انگيزند از بين نرفته‌اند. مااحتمالاً آموخته‌ايم كه آن چيزها چگونه با يكديگر هماهنگ هستند و همه بخشي از سلطه‌ي اجتماعي به حساب مي‌آيند، اما  نفي كردن مابه نحوي از اين تصوير پاك شده است. وحشت در جهان همچنان وجود دارد. به همين دليل انجام دادن چيزي كه به لحاظ علمي تابو است، ضروري به نظر مي‌رسد: فرياد زدن مانندكودك، رها كردن فرياد علي رغم تمام توضيحات ساختاري يعني گفتن اينكه:« به مار ربطي ندارد كه روانشناسان  چه مي‌گويند، ما وقعي به اين موضوع نمي‌نهيم كه سوبژكتيويته‌ي ما را اجتماع برساخته‌است: اين فريادماست،‌اين درد ماست،‌اين اشكهاي ماست. ما اجازه نخواهيم داد كه واقعيت خشم ما رارقيق كند. بلكه اين واقعيت است كه بايد تسليم فرياد ما شود. هرچه مي‌خواهيد به مابگوييد؛ كودك يا بالغ. به هرحال نقطه آغاز ما اين است: ما فرياد مي‌كشيم.

زندگی و انیشه ی رفیق غلام کشاورز

افریقای جنوبی یک میلیون نفر در اعتصاب

خالد حاج محمدی
August 21, 2010
از روز چهارشنبه ١٨ اوت یک میلیون نفر از کارگران و کارمندان بخش دولتی آفریقای جنوبی برای افزایش دستمزد و کمک هزینه مسکن دست به اعتصاب زده اند. تا کنون چندین نشست میان نمایندگان دولت و نمایندگان ائتلاف اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی که یک میلیون و سی صد هزار عضو دارد صورت گرفته اما توافقی حاصل نشده است. خواست کارگران و کارمندان اعتصابی ٨ و ٦ دهم درصد افزایش حقوق و هزار "رند" حق مسکن در ماه است٬ و دولت تنها با ٧ درصد افزایش حقوق و ٦٥٠ "رند" حق مسکن توافق کرده است. این اعتصاب معلمان٬ کارکنان بخش خدمات درمانی٬ بخشی از ماشین سازیها٬ حمل و نقل و گمرکات و.. را شامل میشود. در حال ٩٠ درصد مدارس تعطیل و بخش اعظم مراکز درمانی ٬ کارگران بخش خدمات عمومی و .. در اعتصابند. 
"کاسترو انگوبیزه" نماینده اعتصابیون در استانهای "کیپ شرقی" و "پورتالیزابت" که کارگران  شرکت های خودروسازی تویوتا، بی.ام.و، جنرال موتورز و کرایسلر را در بر میگیرد٬ اعلام کرده است که در صورت عدم توافق دولت با مطالبات آنها٬ کل ٥٠ هزار کارگر عضو اتحادیه این بخش را به خیابان خواهد کشاند. خواستهای کارگران اعتصابی در این بخش ١٥ درصد افزایش دستمزد٬ کاهش ساعت کار به ٨ ساعت برای ٥ روز در هفته٬ پرداخت حقوق در ایام کم کاری٬ پرداخت مستقیم حقوق از جانب کارفرمایان به کارگران و حذف واسطه های سودجو و شش ماه مرخصی زایمان برای زنان کارگر است. میگویند توقف کار در این بخش باعث توقف تولید دو هزار و ٢٠٠ خودرو در روز است.
وزیر خدمات عمومی آفریقای جنوبی در جواب مطالبات کارگران این بخش گفته است٬ "خواست افزایش ١٥ درصد منطقی نیست و امکان رقابت تولیدات خودرو آن کشور را در بازار جهانی از بین می برد".
دامنه اعتصاب در افریقای جنوبی به شهرهای مختلف کشیده شده است و پلیس بارها به اعتصابیون یورش برده و دهها نفر در اثر حمله پلیس زخمی شده اند.
استدلالت وزیر خدمات عمومی آفریقای جنوبی به کارگران اعتصابی بخش اتومبیل سازی این کشور٬ همان استدلال کلاسیک سرمایه داری است که در اعتصابات مختلف و اعتراضات طبقه کارگر بیان میشود. افزایش دسمزد و مزایای کارگران قدرت رقابتی را در بازار جهانی برای سرمایه داران پایین خواهد آورد. تامین سود بیشتر و تولید ارزانتر برای توان رقابتی را باید به قیمت اخراج و بیکارسازی و از جیب طبقه کارگر و از نیرو و توان و خون این طبقه پرداخت. این را سرمایه داران هفت تپه و بسیاری مراکز کارگری در ایران نیز در مقابل اعتراض کارگران این مراکز به بیکاری و اخراج داده اند.
اعتصابات آفریقای جنوبی٬ اعتصابات عمومی در یونان٬ اعتصاب کارگران هوندا در چین٬ اعتصاب کارگران پوشاک در بنگلادش و دهها تحرک و اعتصاب کارگری در کشورهای مختلف ٬ بیش از هر زمان همسرنوشتی کارگران جهان و تناقضات نظام سرمایه داری با زندگی انسانی و مرفه برای طبقه کارگر و انسان کار کن را نشان میدهد. این اتفاقات کورسوی امیدی در اعتراض طبقه کارگر به بردگی مزدی و شرایط اسفباری است که سهم اکثریت مردم دنیا از رفاه و علم و تکنیک و پول و امکانات نجومی است که روزانه تولید میشود.
تحولات این دوره و یورش لجام گسیخته بورژوازی برای برون رفت از بحران اقتصادی بر گرده طبقه کارگر٬ افزایش هر روزه ثروت و سامان و امکانات بهتر زیستن برای بشریت و در همان حال افزایش فقر و بیکاری و محرومیت این طبقه٬ ٬ طبل یک مبارزه طبقاتی خونین را در سراسر دنیا به صدا در آورده است. طبقه کارگر در این مبارزه نه تنها برای  پیروزی٬ بلکه  برای بهبودی در زندگی خود و برای دریافت سهمی از آنچه خود ساخته است٬ راهی جز اتحاد طبقاتی خود به عنوان یک طبقه جهانی و توسل به سوسیالیسم به عنوان آلترناتو و جواب خود به توحش حاکم را ندارد.
٢٠ اوت ٢٠١٠

هشدار مهم به همه ی رفقا و دوستان


اخیراً وزارت اطلاعات با استفاده از ایمیل های بعضی از فعالان شناخته شده ی دانشجوياد آزادي خواه و برابري طلب در تلاش برای ارتباط گرفتن مجدد و جاسوسی از فعالین سیاسی است، با توجه به اینکه پسورد این ایمیل ها در بازجویی ها به اطلاعات تحویل داده شده اند لذا از همه ی رفقا در خواست داریم از باز کردن این ایمیل ها جدا خودداری کنند، توضیح ضروری به سایر رفقا اینکه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با دسترسی به پرونده های فعالین و اطلاع از محرمانه ترین اطلاعات شخصی به راحتی در پوشش دوستان شخص به ارتباط گیری با او می پردازد
آدرس های وزارت این دو هستند
mag.pishahang.mag@gmail.com
pishahang.mag@gmail.com

اطلاعيه نشريه گفتمان چپ



شماره بعدي نشريه گفتمان چپ اختصاص يافته به دو بحث امكان و چگونگي پيروزي كمونيسم در منطقه مركزي اوراسيا (ايران-تركيه-يونان و ...) بامصاحبه و مقالات
و صحنه مبارزات ضد فاشيسم
رفقا هرگونه متن و يا  ترجمه در اين زمينه ها و یا خارج از آنرا که فکر می کنید در باب این نشریه می گنجد از جانب خود و یا دیگر نویسنده گان را به دست ما برسانید
در انتشار نشریه گفتنان یاریمان دهید
gofteman.chap@gmail.com
goftemanchap.blogspot.com

کشتار دهه 60 ، سند فراموش ناشدنی تاریخ

نهادهای همبستگی با جنبش کارگری درایران- خارج کشور
دهــــــــــــــــــــه شصت یادآورثبت یک جنایت تاریخی در ایران است که طی آن هزاران زندانی سیاسی توسط یکی از هارترین رژیم های معاصر قتل عام شدند. در برابر جنبش کم نظیرتوده ای و آزادیخواهانه که منجر به سقوط رژیم سلطنتی شد ، سرمایه داری جهانی حکومت اسلامی را سازمان داد . رژیم جمهوری اسلامی که ماشین سرکوب و کشتارش تاکنون یک لحظه از حرکت بازنیاستاده است از همان آغاز برای تحکیم پایه هایش و نیز به قصد پاسخ دادن به نیازهای نظام ضد بشری سرمایه داری به دستگیری،شکنجه،ترور واعدام سوسیالیست ها ،آزادیخواهان ودیگر مخالفین پرداخت.                                                                                                                                                                                    
 جمهوری اسلامی دردهه شصت به موازات دامن زدن به جنگ با عراق و با استفاده از آن به سرکوب فضای ناشی ازتحرکات آزادیخواهانه درایران پرداخت.اماجنگ هشت ساله با عراق که صدها هزارنفرکشته ، زخمی ومعلول از خود بجا گذاشت نیزنتوانست رژیم را تمامن به اهدافش برساند ، لذا زدن تیر خلاص به سمبل آزادیخواهی و مقاومت در برابر ارتجاع تازه به دوران رسیده ، جنایتی بود که ماشین سرکوب جمهوری اسلامی با حکم خمینی به آن دست زد. هزاران نفر از زندانیان سیاسی که حتی درهمان بیدادگاه فرمایشی رژیم حکمی نگرفته ویا دوران احکام بیدادگاه راسپری می کردند دسته دسته و طی چند روزدرتابستان 67 به جوخه های مرگ سپرده شدند و درگورهای دستجمعی مدفون شدند.                                                                                                                                                                                                      
  اکنون در شرایطی سالگرد کشتار تابستان 67 فرامی رسد که رژیم جمهوری اسلامی از یکطرف در یکی از بحران های حاد دوران حیاتش بسر می برد و از طرف دیگر پایه های حکومتش در اثر تحرک جنبشی توده ای و آزادیخواهانه در ایران به لرزه در آمده است . از پایان خرداد سال گذشته ودر جریان انتخابات، جنبش توده ای عظیمی رژیم را غافلگیر وجناحهای درونی اش راشکافت . جناح نظامیان به نماینده گی احمدی نژاد همه ارگانها را قبضه کرد و جناح اصلاح طلبان به نماینده گی موسوی از ارگانهای رژیم رانده شد. فشار جنبش آزادیخواهی بر جناحهای رژیم گوشه هایی از جنایات آنها را برملا کرد. آنها که سی سال به جنایاتشان افتخار می کردند و یا بر آن سرپوش اسلامی می گذاشتند در موقعیت فعلی شان و برای تبرئه خویش جنایات را به گردن جناح دیگرمی اندازند. اکنونآقای موسوی که ریاست دولت درزمان قتل عام زندانیان سیاسی ( دهه شصت) را به عهده داشت از وجود زندانیان ( اصلاح طلب) در زندان های جناح حاکم شکوه دارد وآقای محسن سازگارازهمکاران سپاه پاسداران ومعاون سیاسی واجتماعی نخست وزیری در دهه شصت  چندی پیش درباصطلاح افشاگری خویشآمار قتل عام شده گان تابستان 67 را نزدیک به پنج هزار نفرشمرد . جنایات جمهوری اسلامی برخلاف ادعا و عوامفریبی این یا آن، نه خاص یک جناح مشخص و نه کارافراد معینی بوده وهست ، همه در آن سهیم بوده و هستند . پرده برداری از جنایات تاریخی رژیم جمهوری اسلامی تنها با سرنگونی اش مقدور است و آن با انقلاب برهبری طبقه کارگر امکان پذیر است .                                                                                             
 ما فعالین متشکل در نهادهای همبستگی خارج از کشور ضمن گرامیداشت یاد جانباختگان دهه 60 و تقویت مبارزات آزادیخواهانه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی، بر وظائف خویش از جمله جلب حمایت جهانی از مبارزات کارگری در ایران و تقویت و شناساندن تشکل های آنها مجددن پای می فشاریم.                                                                                                                                      
 گرامی باد یاد جانباختگان دهـــــــــــــــــــــه 60 
مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی
28 مرداد 1389/ 19 آگوست 2010
   نهادهای همبستگی با جنبش کارگری درایران- خارج کشور
ـ كميته همبستگى با جنبش كارگرى ايران- استراليا proletarianunite@gmail.com
- کمیته دفاع از کارگران ایران – نروژ
cdkargari@gmail.com
- همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – فرانسه
sstiran@yahoo.fr
- کانون همبستگی با کارگران ایران – فرانکفورت و حومه
kanoonhf_2007@yahoo.de
- کانون همبستگی با جنبش کارگری ایران – هانوفر
kanon.hannover@yahoo.de
- کمیته همبستگی کارگران ایران و سوئد
isask@comhem.se
- کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ
kanounhambastegi@gmail.com
- انجمن کارگری جمال چراغ ویسی
info@ijcwa.com
- شبکه همبستگی کارگری
iranwsn@fastmail.fm
- اتحاد چپ ایرانیان واشنگتن
leftalliance@yahoo.com
- کمیته حمایت از کارگران ایران تورنتو کانادا
toronto_committee@yahoo.ca

شورش 5000 کارگر مهاجر در مالزی


بیش از 5000 کارگر مهاجر در مالزی در اقدامی قهرآمیز یکی از برج های نگهبانی محل اقامت خود در شهر صنعتی جمهوربارو را آتش زدند و درهم شکستند. کارگران در این شورش همچنین با سنگ و پاره آجر به پلیس حمله کردند. شورش کارگران خشمگین، که 7 ساعت به طول انجامید، در اعتراض به خودداری سرمایه داران از انتقال یک کارگر بیمار به بیمارستان و مرگ این کارگر روی داد. کارگر جان باخته اهل نپال بود و 20 سال سن داشت. او از ترس اخراج ابتدا بیماری حاد خود را از کارفرمایان پنهان می کرد. اما شدت بیماری این کارگر چنان بود که مدیران سرانجام متوجه وضعیت حاد او شدند. با این همه، و به رغم تب بسیار شدید این کارگر، کارفرمایان از انتقال او به بیمارستان سر باز زدند و هنگامی این کار را کردند که دیگر بسیار دیر شده بود. کارگر بیمار در اثر سهل انگاری سرمایه داران در بیمارستان درگذشت.
کارگران شورشی خواهان ایجاد درمانگاه در محل زیست خود و همچنین افزایش دستمزدهایشان هستند. پس از این شورش، مدیران پذیرفتند که در کارخانه ای در منطقه صنعتی تبرائو با یکی از نمایندگان کارگران مذاکره کنند و به خواست های کارگران گوش سپارند. کارگران مهاجر مالزی، که عمدتا از کشورهای نپال، میانمار، ویتنام، بنگلادش و هند هستند، با آن که 20 درصد نیروی کار مالزی را تشکیل می دهند، وضعیتی بسیار اسفبار دارند و در بی حقوقی مطلق و شرایط کاری بسیار ناامن و هولناک استثمار می شوند. 
منبع : libcom.org

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

یک سال حبس تعلیقی برای همایون جابری از کارگران شرکت واحد

بر اساس خبر رسیده به کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ،همایون جابری از کارگران شرکت واحد و از اعضای سندیکای کارگران این شرکت ، به یک سال حبس تعلیقی محکوم شد.
همایون جابری که در روز جهانی کارگر سال 88 در پارک لاله تهران دستگیر شده بود به همراه بیش از 150 نفر دیگر از دستگیر شدگان به زندان اوین منتقل شد و پس از چند ماه به قرار کفالت آزاد شد. پس از گذشت بیش از یک سال  در روز سه شنبه 26 مرداد ماه 1389  ،از طرف  شعبه ی 36 تجدید نظر دادگاه انقلاب تهران ، حکم قطعی برای حبس تعلیقی به مدت یک سال به وی ابلاغ گردید .
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن تاکید بر حق مسلم کارگران برای برگزاری آزادانه مراسم  روز جهای کارگر ، هر گونه  پرونده سازی و پیگرد امنیتی و قضایی برای کارگران و فعالان کارگری را محکوم نموده و  اکیدا خواستار پایان یافتن  فشار بر کارگران و فعالان کارگری می باشد.
  
   کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

فعالان ضد سرمایه داری گیلان: چرا ضد سرمایه داری و شورائی

با سلام و خسته نباشید به همه همزنجیران کارگر.
مقدمتا بگوییم که سال های سال است که ما کارگران در بخش های مختلف صنعتی و کشاورزی و خدماتی  نیروی کارمان را می فروشیم و کالا تولید می کنیم و خدمات ارائه می دهیم . محصول کار ما، کالاها و خدماتی  است که در بازار مشاهده می شود. کار ما به مواد خام و اولیه ارزش می دهد. چه ارزشی؟ ارزش مورد استفاده قرارگرفتن و ارزش مبادله شدن . یعنی اگر کار ما نباشد ، مواد خام و ماشین آلات و زمین بایر و ساختمان کارخانه و غیره به تنهایی هیچ ارزشی تولید نمی کند . 
در مقابل، کارفرما پولی به عنوان دستمزد به ما می دهد . آیا این دستمزد معادل کار انجام شده  و ارزش تولیدشده توسط ما است؟ مسلما" نه. به این دلیل روشن که اگر قرار بود کارفرما معادل همان ارزشی را که ما برایش تولید کرده ایم به عنوان دستمزد به ما بدهد این کار هیچ سودی برایش نداشت و هیچ وقت نمی آمد نیروی کار ما را بخرد. به عبارت دیگر، کارفرما به این دلیل نیروی کار ما را می خرد که از این معامله ارزشی بیشتر از مزدی که به ما می دهد گیرش می آید. این مقدار ارزش بیشتر – که به آن "ارزش اضافی" می گویند – از نیروی کار ما کارگران بیرون کشیده می شود اما به صورت سود به جیب کارفرمایان می رود.
کارفرمای سرمایه دار فقط آن قدر به ما می دهد که ما بتوانیم شکم خود را نیم سیر نگه داشته و تجدید قوا بکنیم تا اگر دوباره به نیروی کار ما نیاز داشت بتواند از آن کار بکشد. اما همین مقدار دستمزد ناچیز هم با توجه به گرانی کالاهایی که ما برای سیرکردن شکم و تجدید قوا نیاز داریم روز به روز آب می رود. وقتی که دستمزد و دریافتی مان را برای خرید به بازار می بریم تازه می فهمیم ارزش واقعی دستمزدمان چقدر کم و ناچیز است . پس، علاوه بر آن که بخش اعظم ارزشی که ما تولید کرده ایم به جیب سرمایه دار – اعم از خصوصی و دولتی – می رود، گرانی و تورم نیز سهم ناچیز ما از کل ارزشی تولید شده را کمتر و کمتر  می کند. مقصر کیست؟  این بختک افتاده بر تار و پود زندگی مان چیست؟  فرزندان ما، همیشه حسرت گوشت، لباس نو، میوه تازه، ماشین، خانه مستقل، تفریح، مسافرت و خیلی از امکانات رفاهی و معیشتی دیگر را می خورند.  در حالی که سرمایه داران و زن و بچه هایشان غرق در رفاه و آسایش و برخوردار از ثروت و نعمتی هستند که ما تولید کرده ایم، در بهترین خانه ها و ویلاها زندگی می کنند، از بهترین و جدیدترین امکانات رفاهی برخوردارند، بچه هایشان بهترین لباس ها را می پوشند، بهترین غذاها را می خورند، به بهترین مدرسه ها و دانشگاه ها می روند، به بهترین جاهای دنیا مسافرت می کنند و در بهترین هتل ها اقامت می کنند و بهترین تفریح ها را می کنند ما برای یک لقمه نان بخور و نمیر باید از صبح تا شب جان بکنیم و همه عمر محرومیت بکشیم. چرا؟
مطلب را از اینجا شروع کردیم که ما نیروی کارمان را می فروشیم. حقیقت این است که این خرید و فروش نیروی کار از جمله واقعیت های جامعه است که از فرط وفور و فراوانی و عادت کارگران آن را نمی بینند. انسان وقتی به چیزی عادت می کند دیگر آن را نمی بیند و به قول معروف برایش عادی می شود. خرید و فروش نیروی کار روزانه میلیاردها بار در سراسر دنیا تکرار می شود و همین تکرار میلیاردی آن را به امری عادی برای ما تبدیل کرده است که هیچ توجهی به آن نمی کنیم. حال ما در اینجا می خواهیم توجه کارگران را به این رابطه جلب کنیم و آن را جلو چشم کارگران بگیریم و بپرسیم : آیا هیچ از خود سئوال کرده ایم که چرا باید نیروی کارمان را بفروشیم؟  پاسخ این سئوال برای هر کارگری روشن است : ما به این علت نیروی کارمان را می فروشیم که اگر این کار را نکنیم از گرسنگی می میریم. چون نمی خواهیم از گرسنگی بمیریم پس مجبوریم نیروی کارمان را بفروشیم تا با پول به دست آمده از آن زندگی کنیم. اما کارگر برای آن که  بتواند نیروی کارش را بفروشد باید برای آن خریداری پیدا کند. هر فروشی در عین حال یک خرید است. خریدار نیروی کار ما کارگران یعنی همان سرمایه دار کسی است که وسایل تولید و مبادله را در مالکیت خود دارد و به همین دلیل مجبور نیست مثل ما برای زنده ماندن نیروی کارش را بفروشد.  خرید نیروی کار ما توسط سرمایه دار باعث می شود که سرمایه دار ما را استثمار کند، یعنی ارزشی بسیار بیش از آنچه به ما می دهد از نیروی کار ما بیرون بکشد. ذره ذره ثروت سرمایه دار از کاری که ما انجام داده ایم به وجود آمده، به صورت سرمایه انباشت شده و علیه خود ما به کار گرفته شده است. پس، علت تمام بدبختی های ما همین رابطه جهنمی خرید و فروش نیروی کار است. نداری، بیکاری، گرسنگی، بیماری، بیسوادی، خرافات، دزدی، جنگ، اعتیاد، فحشا و تمام سیه روزی ها و ستمگری های دیگری که بر بشر تحمیل شده همه معلول همین رابطه ضدانسانی هستند. ما هرچه می کشیم از دست همین رابطه خرید و فروش نیروی کار می کشیم. همین رابطه است که اکثریت عظیم انسان ها را به بردگان مزدی تبدیل کرده است. همین رابطه است که انسانیت را در چهارگوشه عالم به چهارمیخ کشیده است. اگر قرار است به مصائب و بدبختی های انسان پایان داده شود باید این رابطه از میان برداشته شود و جای خود را به رابطه ای انسانی بدهد. "عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی". انسان ها می توانند نیازهای اجتماعی خود را با هم تولید کنند بدون آن که بین شان چنین رابطه ای وجود داشته باشد.
 پس ما کارگران اگر می خواهیم از زنجیر بردگی مزدی رها شویم باید علیه رابطه خرید و فروش نیروی کار و دولت نگهبان و مدافع این رابطه بجنگیم. اما چگونه و با چه سلاحی ؟ با چه نوع تشکیلاتی و با کدام چشم انداز؟
برای پاسخ به این سئوال نیم نگاهی به گذشته می اندازیم.
 قبل از انقلاب 57، کارگران با ایجاد کمیته های اعتصاب دست به اعتراض و اعتصاب می زدند.  در دوران انقلاب، کارگران برای شکستن کمر نظام شاهنشاهی سرمایه داری دست به دست هم داده و اعتصابات بزرگی را به راه انداختند و رهبری  کردند . انقلاب سیاسی 57 که می توانست آستانه انقلاب اجتماعی ما علیه رابطه خرید و فروش نیروی کار باشد توسط دولت جدید سرمایه داری اسلامی شکست خورد. پس از انقلاب 57 و فرار سرمایه داران، همین ما کارگران بودیم که با به راه انداختن شوراهای کارگری به طور علنی کنترل کارخانه ها و مراکز کار و تولید را به دست گرفتیم و با سختی و مشقت به امید آینده  بهتر چرخ لنگ کارخانه ها را چرخاندیم. شوراهای کارگری درست کردیم و در بعضی از استان ها مانند گیلان اتحادیه شوراهای کارگری را به وجود آوردیم . کار کنترل تولید و حتی توزیع در سطح شهر و روستا توسط شوراهای ما انجام می گرفت ... کم کم زمزمه مخالفت سرمایه داری با شوراها بر زبان مزدورانشان جاری شد و شوراها را هدف تصفیه قراردادند . از سوی دیگر، دولت سرمایه داری اسلامی پس از انقلاب به نام "ملی کردن" کارخانه ها و معادن سرمایه داران فراری را تصرف نمود و مدیریت خود را بر آن ها تحمیل کرد . این دولت همچنین با انواع ترفندها و به کارگیری جاسوسان خود در انجمن های اسلامی، بسیج کارگری و خانه کارگر، شوراهای واقعی کارگری را منحل و کارگران انقلابی را یا اخراج کرد و یا به زندانی انداخت و اعدام کرد و "شوراهای اسلامی کار" را بر مراکز کار و تولید حاکم کرد، شوراهایی که از منافع  نظام سرمایه داری اسلامی دفاع می کردند . وضعیت بعد از انقلاب و به دنبال آن جنگ ارتجاعی ایران و عراق زمینه ای بود برای رکود و تعطیل بخش زیادی از صنایع و مراکز تولیدی که به دنبال آن اخراج و بیکارسازی های دسته جمعی کارگران شدت گرفت. ما بارها به این اخراج ها و بیکارسازی های اعتراض کردیم. اما در فضای سرکوبگرانه جنگی همیشه  با سرکوب و دستگیری مواجه می شدیم.
 پس از پایان جنگ، بحران و تعطیل مراکز کار و تولید همچنان ادامه داشت که دولت سرمایه داری اسلامی به توصیه "بانک جهانی" به فکر خصوصی سازی سرمایه افتاد و نام آن را "سازندگی" گذاشت. بازهم ما کارگران اخراج شدیم، این بار به بهانه خصوصی سازی ، تغییر ساختار و غیره . تحمیل قراردادهای موقت به ما کارگران امنیت شغلی ما را یکسره از بین برد . در طول دهه هفتاد ما بارها و بارها اعتراض کردیم . تجمع کردیم، خیابان ها را بستیم و تظاهرات کردیم. اما بازهم توسط نیروهای سرکوبگر دولت سرمایه داری اسلامی سرکوب شدیم .
دولت سرمایه داری اکثر کارخانه ها را به بهانه خصوصی سازی، زیان دهی و غیره تعطیل کرد و سرمایه داران حاصل کار ما را به تاراج بردند .  بنگاه های اقتصادی گوناگون مانند بنیاد مستضعفان ، شستا ، آتیه دماوند و .... هر روز به طور اختاپوسی رشد کردند و سرنوشت ما کارگران را رقم زدند .
از اوایل دهه هشتاد اعتراضات ما کارگران ساماندهی و سازماندهی جدی تری به خودگرفت . از میان ما تعدادی از فعالان کارگری با تجربه و قدیمی به کمک یکدیگر آمدند. مراسم های اول ماه مه، که سال ها برگزار نمی شد، اینجا و آنجا برگزار شد. فعالان کارگری دست به ایجاد کمیته های کارگری زدند. اما رفرمیست هایی که با شکل گیری گرایش ضدسرمایه داری در میان کارگران به هراس افتاده بودند، به تکاپو و تقلا افتادند. از یک سو، باعث انشقاق در میان فعالان کارگری ضدسرمایه داری شدند و، از سوی دیگر، "هیئت موسسان سندیکاها" را به جنب و جوش واداشتند تا در مقابل تلاش فعالان ضدسرمایه داری برای ایجاد شوراهای ضدسرمایه داری، سندیکاسازی و سندیکالیسم و اصلاح طلبی را علم کند. اعتصاب کارگران شرکت واحد و مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه شکل گرفت، اما حاکمیت سندیکالیسم بر این دو مرکز کار و تولید فقط هزینه دادن را بر کارگران آن ها تحمیل کرد بی آن که دستاوردی برای کارگران داشته باشد. سندیکا های این مراکز سرکوب شدند و رهبران آن ها به زندان افتادند. این البته قابل پیش بینی و انتظار بود. اما آنچه قابل انتظار نبود، عدم حمایت توده کارگران این دو مرکز از این سندیکاها و رهبران آن ها بود. به این ترتیب، رفرمیسم نه تنها خود نیز ضربه خورد و هیچ طرفی از تلاش های خود نبست، بلکه به گرایش ضدسرمایه داری نیز ضربه زد و باعث انشقاق فعالان آن شد. یک بار دیگر ثابت شد که سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران جایی ندارد. هم رژیم سرمایه داری آن را سرکوب می کند و هم کارگران از آن حمایت نمی کنند. این تجربه تکراری سخت و پرهزینه ای بود که بر جنبش کارگری ایران تحمیل شد. 
همان طور که در بالا گفتیم، ما تجربه تشکیل شوراهای کارگری را داریم. به خصوص در جریان انقلاب که تقریبا در اکثر مراکز کار و تولید شوراهای خودمان را ایجاد کردیم و با تکیه بر همین نیرو بود که توانستیم با اعتصاب های خود گلوی رژیم شاه را فشاردهیم، شیر نفت را ببندیم و آن رژیم را به زانو درآوریم.  ما هرگاه در مقابل نظام سرمایه داری می ایستادیم اولین کارمان مشورت با یکدیگر بود. پس از آن تصمیم جمعی می گرفتیم، یعنی شورایی تصمیم می گرفتیم و نماینده هایمان را انتخاب و برای مذاکره و پیشبرد خواست هایمان می فرستادیم . آن نماینده ها نیز در مجامع عمومی ما را درجریان جزئیات مذاکره می گذاشتند و به این ترتیب آحاد کارگران را در تصمیم گیری ها دخالت می دادند. همه ما تقریبا" این مسیر را طی می کردیم . به این ترتیب، نمایندگان کاملا زیرنظارت توده کارگران قرار داشتند و امکان عدول و سرپیچی از خواست های توده های کارگر و سازش احتمالی با کارفرمایان و دولت کاهش می یافت. و هر زمان نیز که به این شناخت می رسیدیم که نماینده یا نمایندگان صلاحیت نمایندگی را از دست داده اند بی تعارف و با قاطعیت آنان را از نمایندگی عزل می کردیم و کسان دیگری را به جایشان انتخاب می کردیم. با این همه، این فرهنگ باید در میان کارگران استمرار پیدا می کرد و ریشه می دواند و نهادینه می شد ، کاری که رژیم اسلامی سرمایه مجال آن را نداد و با سرکوب شوراها روند این فرهنگ سازی را متوقف کرد. این گونه عوامل البته در ناکامی شوراها و تبدیل نشدن آن ها به قدرت واقعی کارگران برای مبارزه با رابطه خرید و فروش کارگران نقش مهمی داشتند. اما عامل اصلی ناکامی این شوراها در مبارزه با سرمایه داری و آن علت اصلی که باعث شد ما نتوانیم به آنچه برایش انقلاب کردیم برسیم چیز دیگری بود. واقعیت این بود که رسیدن به خواسته های آزادی و رفاه مستلزم مبارزه پیگیر با رابطه خرید و فروش نیروی کار و کل نظام نگهبان و مدافع این رابطه بود، حال آن که مبارزه ما صرفا منحصر به سرنگونی رژیم شاه شده بود. ما می گفتیم "مرگ بر شاه" و باید هم می گفتیم. اما بین "مرگ برشاه" خود و "مرگ بر شاه" نیروهای دیگر هیچ تفاوتی قائل نمی شدیم. ما برای این که سرمایه داری از میان برود می گفتیم "مرگ بر شاه"، در حالی که نیروهای دیگر اتفاقا برای آن که سرمایه داری را از چنگ انقلاب حفظ کنند می گفتند "مرگ برشاه". ما متوجه این فرق مهم و تعیین کننده نبودیم.  نمی دانستیم که ما کجا ایستاده ایم و طبقات و اقشار دیگر جامعه کجا ایستاده اند. ما چه می خواهیم و آن ها چه می خواهند. اشتباه بزرگ ما و آنچه باعث ناکامی شوراهای ما شد درهمین جا بود. ما بین خود و دیگر مخالفان رژیم شاه فرقی نمی دیدیم. ما فروشنده نیروی کار و برده مزدی بودیم، حال آن که کسانی که سکان رهبری انقلاب را دردست داشتند خریداران نیروی کار و اتفاقا ازجمله درنده ترین نوع برده داران و خریداران نیروی کار بودند. ما این را نمی فهمیدیم. ما نمی فهمیدیم که مخالفت ما با رژیم شاه برای آن است که می خواهیم سر به تن نظام سرمایه داری نباشد، حال آن که مخالفت رهبران انقلاب با شاه و رژیم اش برای آن است که خودشان جای اورا بگیرند و سوار بر نظام سرمایه داری هزار بار بدتر از رژیم شاه تسمه از گرده ما بکشند. ما این تفاوت مهم و بنیادین را نمی دیدیم و احزاب و سازمان ها و گروه هایی نیز که خود را نماینده ما می دانستند نه تنها این را به ما نگفتند بلکه بدتر به توهم ما نسبت به جریان حاکم برانقلاب افزودند یا سعی کردند که ما را به سکوی پرش خود برای رسیدن به قدرت سیاسی بدل کنند.  همین ناآگاهی و بی تجربگی باعث شد که ما در مبارزه با رژیم شاه به سیاهی لشکر بخش دیگری از طبقه سرمایه دار تبدیل شویم. ما کمر رژیم شاه را شکستیم اما در همان حال با رساندن بخش دیگری از طبقه سرمایه دار به قدرت سیاسی کمر خود را نیز شکستیم. این است آن درس اساسی که ما کارگران باید از انقلاب 57 بگیریم : شوراهای ما اگر از افق مبارزه برای الغای رابطه خرید و فروش نیروی کار برخوردار نباشند عاقبت به تخته پرش نیروهای دیگر برای رسیدن به قدرت سیاسی تبدیل می شوند. بی تردید، این شوراها باید از مطالبات پایه ای طبقه کارگر عزیمت کنند و برای تحقق بی کم و کاست تمام این مطالبات مبارزه کنند. اما  اگر افق ضدسرمایه داری بر این مبارزه پرتو نیفکند درنهایت کارگران بازهم گوشت دم توپ این یا آن بخش از طبقه سرمایه دار خواهند شد.
همزنجیران! اینک ما در لحظه ای تاریخی از سرنوشت جنبش اجتماعی طبقه کارگر قرار داریم، طبقه ای که  می خواهد از گذشته خود درس بگیرد، جمع بندی کند و نهادی را به وجود بیاورد و پرورش دهد که قدرت برنامه ریزی و اداره جامعه را داشته باشد. بتواند رهبری مبارزات  جنبش اجتماعی ضدسرمایه داری را در دست بگیرد و پیش ببرد. ضمن آن که دربرگیرنده تمام باورها و عقاید و نظرات کارگران باشد اما وابسته به هیچ یک از آنان نباشد و بتواند تمامی آحاد طبقه کارگر را حول مطالبات طبقاتی شان - و نه حول این یا آن عقیده و نظریه -  سازماندهی کند . قدرتش از اجتماع ضدسرمایه داری سرچشمه گرفته باشد و در خدمت اجتماع ضدسرمایه داری باشد . از سازوکارهای شورایی استفاده کند و این سازوکار را به کار ببرد، شورایی بر اساس عمل و عقل جمعی ، بر اساس راهکار و راهبردی جمعی- شورایی با هدف اجتماعی ضدسرمایه داری و در جهت لغو کارمزدی با عزیمت از یک منشور کارگری ضد سرمایه داری.
همزنجیران! طرح ها، پیشنهادها و تجربه های خودتان را برایمان بفرستید تا به کمک یکدیگر به این امر مهم بپردازیم
                                                                               
 گروهی از فعالان ضدسرمایه داری گیلان

درخواست همسر منصور اسانلو «نهادهای بين‌المللی برای آزادی اسانلو اقدام کنند»


بنا به گزارش تارنمای کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران، پروانه اسانلو، همسر منصور اسانلو، فعال کارگری که هم‌اکنون در زندان رجايی‌شهر کرج دوران محکوميت خود را طی می‌کند؛ در مورد افزايش يک سال زندان به دوران محکوميت همسرش ابراز شگفتی کرد.
خانم اسانلو گفته است که «بر اساس قولی که مسئولان کشور، از جمله وزير کار و رييس قوه قضائيه به نهادهای بين‌المللی مبنی بر آزادی منصور اسانلو داده بودند» او و اعضای خانواده منتظر آزادی وی بوده‌اند؛ اما حکم جديد آن‌ها را متعجب کرده‌است.
سازمان بين‌المللی کار دو ماه پيش در گزارش سالانه خود نوشت دولت ايران در روز ۲۲ ماه مه سال جاری به صورت رسمی اعلام کرده که رييس قوه قضاييه با درخواست وزير کار و امور اجتماعی ايران برای انجام اقدامات لازم جهت «عفو» آقای اسانلو موافقت کرده است.
طبق قوانين جمهوری اسلامی، هر زندانی می‌تواند پس از گذراندن نيمی از دوره محکوميت خود، مورد عفو قرار گيرد.
منصور اسانلو گفته است که نسبت به رای صادره اعتراض خواهد کرد
منصور اسانلو، رئيس هيات مديره سنديکای شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه دو هفته پيش با اتهام تازه «همکاری با ضد انقلاب» در دادگاه انقلاب کرج محاکمه شد و مجددا به يک سال حبس محکوم گرديد که اجرای آن از پايان محکوميت فعلی‌اش آغاز می شود.
پروانه اسانلو در باره حکم جديد صادرشده برای آقای اسانلو افزود «وی هم اکنون دوران حبسی را می گذراند که به همين اتهام تبليغ عليه نظام محکوم شده است. مگر می شود چنين چيزی؟»
اسانلو به هنگام محاکمه در دادگاه انقلاب کرج، از داشتن وکيل محروم بود و وکلای او از انتقال موکل‌شان به دادگاه انقلاب بی‌اطلاع بودند.
به گزارش کمپين بين‌المللی حقوق بشر، پروانه اسانلو روز پنجشنبه گذشته به ملاقات همسرش رفت.
به گفته وی، منصور اسانلو در اين ملاقات گفته است که نسبت به رای صادره اعتراض خواهد کرد. آقای اسانلو اعلام کرده که يوسف مولايی و پرويز خورشيدی، وکلای وی به شعبه يک دادگاه انقلاب اسلامی رفتند «اما رييس دادگاه به آن‌ها اجازه مطالعه پرونده را نداد.» اسانلو گفت «قرار است آن‌ها اين هفته مجددا به اين شعبه مراجعه کنند، پرونده را بخوانند و لايحه اعتراضی را برای دادگاه تجديد نظر روی پرونده قرار دهند.»
پروانه اسانلو ادامه داد: «ما واقعا از اين وضعيت ناراحتيم و خواهان تجديد نظر در رای صادره هستيم. » وی خواستار پی‌گيری نهادهای بين‌المللی برای آزادی همسرش شد.
منصور اسانلو در تيرماه سال ۸۶ در خيابان و در نزديکی منزل خود بدون حکم دادگاه و توسط ماموران امنيتی دستگير شد. وی پس از محاکمه به اتهام اقدام عليه امنيت ملی و تبليغ عليه نظام، حکم ۵ سال زندان قطعی را دريافت کرد.
رئيس سنديکای اتوبوسرانی تهران و حومه، در زندان دچار ناراحتی‌های حاد مختلفی مانند ناراحتی قلبی، کمر درد و ناراحتی چشم شده است و تا به حال سه بار پزشک قانونی رای به عدم تحمل حبس او را داد‌ه است.

رئیس سازمان زندان‌ها: بازداشتگاه امنیتی نداریم / 99 درصد زندانیان از رفتار زندانبانان گله ندارند

جــــرس: رییس سازمان زندان‌ها بدون اشاره به تعدد مراکز بازداشت کننده و بازداشتگاههای مخفی در کشور، ادعا کرد "از نظر ما، بازداشتگاه‌ امنیتی و غیرامنیتی كه تحت پوشش سازمان نباشد، وجود ندارد. این بازداشتگاه‌ها تعداد مشخصی دارد که ممكن است ظاهرا متهمان امنیتی وجود داشته باشند، اما ما متولی بازداشتگاه‌ها هستیم و ناظرمجموعه قضایی است." به گزارش ایسنا، غلامحسین اسماعیلی، با بیان اینکه "با وجود تراكم درون زندان‌ها، هیچ دغدغه امنیتی نداریم"، اظهار عقیده کرد "زندان‌ها كنترل شده و برنامه‌های متعدد از جمله برنامه‌های كاهش آسیب برای زندانیان در نظرگرفته شده است كه باعث می‌شود در زمینه مسایل امنیتی دغدغه‌ای وجود نداشته باشد. وی همچنین ضمن انتقاد از بودجه های تخصیص داده شده به زندان ها و "نداشتن فضای مورد نیاز در زندان‌ها"، خاطرنشان کرد همه‌ دولت‌ها در جریان سرمایه گذاری و تخصیص بودجه، در بخش‌های دیگر راغب‌تر از حوزه‌ زندان‌ها هستند و ما را آخر خط می‌بینند؛ در نتیجه همین باعث شده است كه یك عقب‌ماندگی چندین ساله و چندده ساله داشته باشیم." فهرست تمامی بازداشتگاه‌های امنیتی و غیر امنیتی را به مراجع قضایی اعلام كردیم رییس سازمان زندان‌ها درباره عملكرد كمیته نظارت بر بازداشتگاه‌های امنیتی گفت: امروز سازمان زندان‌ها دارای زندان‌ها، بازداشتگاه‌ها و كانون‌های اصلاح و تربیت متعدد است. برای این‌كه با مشكل بازداشتگاه‌های امنیتی و غیرامنیتی روبه رو نباشیم، فهرست تمامی بازداشتگاه‌های امنیتی و غیر امنیتی تحت پوشش خود را به مراجع قضایی اعلام كرده و گفته‌ایم زندانیان را به بازداشتگاه‌های این فهرست كه نام مراكز مجاز در آن درج شده است، معرفی كنند. اظهارات این مقام قضایی صرفا در مورد بازداشتگاههای زیر مجموعه آن نهاد است، و این در حالیست که ارگانهایی چون وزارت اطلاعات، سپاه و حفاظت اطلاعات سپاه، بسیج، حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی و حراست ها، بازداشتگاههای مختص و مجزا را داشته و بدون اطلاع رسانی در مورد وضعیت، محل و تعداد، مبادرت به ربایش و بازداشت و نگهداری افراد می کنند؛ و هیچ ارگان و نهادی نیز، امکان تحقیق و تفحص یا بازخواست از آنها را ندارد. گفتنی است به دنبال تعطیل‌شدن بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک در سال گذشته، اسامی زندان‌های مخفی دیگری به رسانه‌های کشور راه یافت؛ تا جاییکه چندی پیش، کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، در واکنش به پرسش پارلمان نیوز که آیا کمیته‌ ویژه‌ مجلس از زندان‌های غیرقانونی مثل "زندان طبقه منفی ۴ وزارت کشور" هم دیدن خواهد کرد، گفته بود "بله من هم این موضوع را شنیده‌ام که بهتر است اسم نبریم، از این مکان‌های غیرقانونی چندین مورد شنیده‌ایم که حتماَ به وضعیت آنها رسیدگی می‌کنیم." جلالی در مورد این که بازداشتگاه زیر زمین وزارت کشور زیر نظر کدام نهاد است، اظهار بی‌اطلاعی کرد. بازداشتگاه امنیتی نداریم رییس سازمان زندان‌ها در این زمینه ادعا کرد "از نظر ما، بازداشتگاه‌ امنیتی و غیرامنیتی كه تحت پوشش سازمان نباشد، وجود ندارد. این بازداشتگاه‌ها تعداد مشخصی دارد. ممكن است در بخشی حسب ظاهر متهمان امنیتی وجود داشته باشد اما ما متولی بازداشتگاه‌ها هستیم و ناظر، مجموعه قضایی است." لازم به ذکر است برخی منابع خبری و شاهدان عینی، از وجود بازداشتگاههایی مشهوری در تهران، از جمله بازداشتگاه 59 سپاه (در زیر زمین های پادگان عشرت آباد)، بازداشتگاه نبوت (در خیابان سهروردی و در اختیار وزارت اطلاعات و سپاه)، بازداشتگاه سئول معروف به ابوغریب (تحت اختیار حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی)، بازداشتگاه 66 سپاه پاسداران (در اتوبان افسریه محدوده بلوار هجرت)، بازداشتگاه قمر (در محدوده بین رسالت و سید خندان و بیمارستان قمر بنی هاشم، تحت مدیریت وزارت اطلاعات)، بازداشتگاه منفی چهار وزارت کشور، سوله پاسارگاد (در نزدیکی پاسگاه نعمت آباد جاده ساوه، تحت امر اطلاعات موازی) و ... خبر داده بودند، که هیچ کدام تحت امر سازمان زندان ها نبوده و نیستند. دلایل کمبود فضای زندان ها غلامحسین اسماعیلی در اظهارات خود پیرامون "حجم زیاد زندانیان و كمبود فضا" اظهار عقیده کرد: "كمبود فضا در درون زندان‌ها، از چند عامل نشأت گرفته است؛ بعنوان مثال بعد از انقلاب برنامه ما این بود كه زندان‌سازی نداشته باشیم." در هیچ جای دنیا این تعداد محكوم مواد مخدر وجود ندارد این مقام قضایی همچنین دلیل دیگر را گسترش پدیده‌ی مواد مخدر دانست و گفت: 44 درصد زندانیان را گروه مواد مخدر تشكیل می‌دهند. اگر این پدیده‌ی شوم نبود، حجم زندانیان حداقل 50 درصد میزان فعلی بود و با كمبود فضا مواجه نبودیم. ضمن این‌كه برخی جرایم مانند سرقت‌های جزیی برای تامین هزینه مواد مخدر تا جرایم عمده و خشن مانند آدم‌ربایی نیز نشأت گرفته از مواد مخدر است. رییس سازمان زندان‌ها با بیان اینكه در هیچ جای دنیا این تعداد محكوم مواد مخدر وجود ندارد، افزود: با انبوه متهمان مربوط به این حوزه روبه‌رو هستیم؛ البته تلاش‌هایی با قوه‌ی قضاییه، دولت و مجلس داشته‌ایم تا مشكل فضا را بهبود بخشیم. ما را آخر خط می‌بینند اسماعیلی با بیان اینكه الان كمتر از 50 درصد این فضاها را در اختیار داریم، افزود: در اختیار نداشتن این فضاها به دلیل عدم تامین اعتبار از ناحیه‌های مختلف است. البته مشكلات دولت را هم می‌دانیم. دولت می‌خواهد یك مملكت را اداره كند. همه‌ی دولت‌ها در سرمایه‌گذاری در بخش‌های دیگر راغب‌تر از سرمایه‌گذاری در حوزه‌ی زندان‌ها هستند. ما را آخر خط می‌بینند و همین باعث شده است كه یك عقب‌ماندگی چندین ساله و چندده ساله داشته باشیم. ما نیز از این حیث راضی نیستیم. 99 درصد زندانیان از رفتار زندانبانان گله ندارند رییس سازمان زندان‌ها بدون اشاره به رفتار زندانبانان گوهردشت و اوین و وکیل آباد شیراز با متهمان و زندانیان و همچنین برخوردهای خشنی که با زندانیان عادی می شود، مدعی شد: "من در طول این مدت بالغ بر 100 زندان را دیده‌ام و با زندانیان متعددی هم گفت‌وگو كرده‌ام. می‌توانم ادعا كنم اكثریت قریب به اتفاق زندانیان، اگر نگویم 100 درصد اما 99 درصد زندانیان، امروز از رفتار زندانبانان گله ندارند." تنها مرجع تصویب نهایی مرخصی شخص دادستان است اسماعیلی در مورد اعطای مرخصی به زندانیان، بدون اشاره به تضییغات صورت گرفته در مورد اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی گفت "گروهی از جرایم وجود دارد كه مرتكبان آنها از مرخصی مستثنی هستند و اصل بر این است که به این افراد مرخصی داده نشود. عموما جرایم خشن، سرقت‌های مسلحانه، آدم ربایی، تجاوز به عنف، دایر کردن مراکز فساد و فحشا، اسید پاشی، جرایم عمده مواد مخدر، قاچاق اسلحه و مهمات و سرقت‌های مقرون به آزار در این دسته قرار دارند. اصل بر این است که این افراد مطلقا مرخصی نگیرند و اگر بخواهند مرخصی بگیرند باید حداقل نیمی از محکومیتشان سپری شده باشد. شورای طبقه بندی زندان اخلاق و رفتارشان را تایید کند. در عین حال تنها مرجع تصویب نهایی مرخصی این افراد شخص دادستان است. 70 تا 80 درصد از مجرمان در بدو ورود به زندان معتاد هستند اسماعیلی با بیان اینكه آمار زندانیان معتاد در زندان‌های كشور بسیار بالا است، اظهار كرد: آمار زندانیانی كه به جز جرم خود به مواد مخدر اعتیاد دارند در زندان‌ها بالاست، اما رقم دقیقی نداریم. وی ادامه داد: طی سال گذشته ورودی‌های هفت زندان با هر جرمی، از نظر اعتیاد به مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد كه 70 تا 80 درصد از مجرمان در بدو ورود به زندان معتاد هستند. اسماعیلی همچنین درباره انعقاد تفاهم نامه با سازمان دارالقرآن كریم و سطح فعالیت‌های قرآنی در زندان‌ها اظهار كرد:‌ یکی از برنامه‌های ما درون زندان‌ها برنامه‌های فرهنگی به ویژه برنامه‌های دینی در جهت اصلاح و تربیت زندانیان و قرآن به عنوان نسخه شفابخش همه انسان‌ها سرلوحه کار ماست. این ادعا در حالیست که مسئولان تحت امر این مقام ارشد زندانهای کشور، در آستانه ماه رمضان، با تعطیلی مسجد بند 350 زندان اوین، از دسترسی زندانیان به کتب مقدس و محیط، جلوگیری بعمل آورده اند.

اعتصاب عمومی تاکسی داران شهرستان دهگلان

خبرگزاری هرانا - صبح روز شنبه کلیه ی تاکسی داران شهرستان دهگلان با تجمع در دوبانده ی منتهی به ترمینال بلبان آباد دست به اعتصاب زدند و با پارک تاکسی های خود در حاشیه ی این خیابان خواستار حل هر چه زودتر مشکلات سوختی خود شدند .
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این اعتصاب که از ساعت ۸ صبح روز گذشته آغاز شده است به دلیل اختلال ۲۰ روزه در شبکه توزیع CNG در این شهرستان است، رانندگان تاکسی برای دریافت این سوخت می بایست به شهر قروه بروند.
گفتنی است، مسئولان مربوطه تاکنون هیچ اقدام موثری را برای حل مشکل سوختی تاکسی رانان انجام نداده اند.

تصاویر مستند از اعتصاب روز گذشته