استیکر

به مناسبت روز جهانی کارگر تعداد 5000عدد از استیکرهای فوق در شهر های بزرگ ایران پخش و کار شده است.
زنده باد سوسیالیسم


بيانيه رسمي شماره 2 شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال 89

شنبه - يازده ارديبهشت- تهران - ساعت 5 عصر ، مقابل وزارت كار )
روز جهاني كارگر، حلقه مفقوده ي مبارزات
كارگران و مردم مبارز و آزاديخواه !
از دورجديد اعتراضات مردم ايران عليه ستمگري، نابرابري، ديكتاتوري، سركوب، فقر، فساد، جهل، كشتار، حبس، تبعيد و اقدامات ضد انساني حاكميت سرمايه داري در ايران، حدود يازده ماه مي گذرد. مبارزاتي كه بهانه ي اعتراض به نتايج انتخابات،آغازگاه زماني آن بود ولي ريشه در عمر حاكميت موجود ايران داشت. حاكميتي كه از ابتداي فرمانفرمايي خود با سركوب آزادي ها و مطالبات اقتصادي- سياسي عموم مردم و كارگران و نيروهاي كارگري و سوسياليست و ساير نيروهاي مبارز آغاز كرد و بر بنياد اين سركوب ها به غارت حاصل دسترنج مردم و كسب سود و به بند كشيدن آزادي هاي بدست آمده از مبارزات منتهي به قيام 57 پرداخت.
اعتراض به نتايج انتخابات به زودي در ميان بسياري از معترضين تبديل به نفي كليت نظام و پيدايش زمينه اي براي نقد و بازنگري و دقت در هردو جناح درون حكومت شد. بسياري به درستي و به سرعت در فضاي ايجاد شده عليه ديكتاتوري، حكومت ديني، فقر و نابرابري و شرايط غير انساني تحميل شده بر مردم شعار دادند. اصلاح طلبان حكومتي، سراسيمه اين اقدامات را " ساختار شكنانه " خواندند و خواستار بازگشت به قانون اساسي و انديشه هاي " امام " شدند. اما واقعيت اين است كه منافع و مطالبات اكثريت مردم از خواسته ها و موجوديت اصلاح طلبان و نيز رقيب آنان در جناح اصولگرا، جداست و حتي در مقابل آن قرار دارد.

شماره ی چهارم نشریه ی اتحاد


شماره ی چهارم نشریه ی اتحاد را از اینجا دریافت کنید

اول ماه مه و بین الملل


لئون تروتسكی
برگردان : مسعود فائقی
طی دوران بین الملل دوم ، سیمای كلیت جنبش كارگری ، در تاریخ و در تقدیر روز اول مه بازتاب یافت . در 1889 میلادی ، یكم ماه مه از سوی انجمن بین المللی سوسیالیست پاریس به عنوان روز تعطیل ثبت شد . مقصود از تعیین این روز این بود كه تلاقی تظاهرات كارگران تمامی كشورها در این روز ، زمینه را جهت نمایش توأمان آنان به عنوان یك سازمان پرولتری واحد از جنبش انقلابی با مركزیت جهانی و جهت گیری سیاسی واحد فراهم می نمود . انجمن پاریس كه تصمیم مذكور را اتخاذ كرده بود در راه اتحادیه ی بین الملل كمونیست و نخستین بین الملل گام می نهاد . برای بین الملل دوم تطبیق الگوی این دو سازمان از آغاز ناممكن بود . ظرف چهارده سالی كه از ایام بین الملل اول سپری شده بود ، سازمان های طبقاتی پرولتاریا در هر كشوری رشد كرده و فعالیت هایشان را كاملا مستقل در درون سرزمین خود انجام داده بودند و به اعتبار اصول سیستم مركزگرای دموكراتیك با وحدت بین الملل تطبیق نیافتند . بزرگداشت روز اول ماه مه ، می بایست آنان را برای چنین وحدتی مهیا می ساخت و از این رو مطالبه ی هشت ساعت كار روزانه كه مشروط به توسعه ی نیروهای مولد بود به عنوان شعار این روز مطرح شد و در میان توده های كارگر تمام كشور ها محبوب بود.

بيانيه رسمي شماره 2 شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال 89

(شنبه - يازده ارديبهشت- تهران - ساعت 5 عصر ، مقابل وزارت كار )
روز جهاني كارگر، حلقه مفقوده ي مبارزات
كارگران و مردم مبارز و آزاديخواه !
از دورجديد اعتراضات مردم ايران عليه ستمگري، نابرابري، ديكتاتوري، سركوب، فقر، فساد، جهل، كشتار، حبس، تبعيد و اقدامات ضد انساني حاكميت سرمايه داري  در ايران، حدود يازده ماه مي گذرد. مبارزاتي كه بهانه ي اعتراض به نتايج انتخابات،‌آغازگاه زماني آن بود ولي ريشه در عمر حاكميت موجود ايران داشت. حاكميتي كه از ابتداي فرمانفرمايي خود با سركوب آزادي ها و مطالبات اقتصادي- سياسي عموم مردم و كارگران و نيروهاي كارگري و سوسياليست و ساير نيروهاي مبارز آغاز كرد و بر بنياد اين سركوب ها به غارت حاصل دسترنج مردم و كسب سود و به بند كشيدن آزادي هاي بدست آمده از مبارزات منتهي به قيام 57 پرداخت.
اعتراض به نتايج انتخابات به زودي در ميان بسياري از معترضين تبديل به نفي كليت نظام و پيدايش زمينه اي براي نقد و بازنگري و دقت در هردو جناح درون حكومت شد. بسياري به درستي  و به سرعت در فضاي ايجاد شده عليه ديكتاتوري، حكومت ديني، فقر و نابرابري و شرايط غير انساني تحميل شده بر مردم شعار دادند. اصلاح طلبان حكومتي، سراسيمه اين اقدامات را " ساختار شكنانه " خواندند و خواستار بازگشت به قانون اساسي و انديشه هاي " امام " شدند. اما واقعيت اين است كه منافع و مطالبات اكثريت مردم از خواسته ها و موجوديت اصلاح طلبان و نيز رقيب آنان در جناح اصولگرا، جداست و حتي در مقابل آن قرار دارد.
درس هاي اتفاقات ِ نه تنها يك ساله ي اخير بلكه سي سال حاكميت جمهوري اسلامي و تجارب قيام 57، بايد براي هميشه به ما بياموزد كه مطالبات اقتصادي اجتماعي سياسي ما با توهم به اين يا آن جناح سرمايه داري چه ازنوع اسلامي و برآمده از حوزه هاي علميه و چه بيرون آمده از مكاتب اقتصادي نوليبرالي آمريكا و غرب بدست نمي آيد.
ما نمي توانيم و نبايد چشم به فرود هيچ هواپيمايی و فرود اختاپوس گونه ي هيچ رهبري با هر لباس و شعار و فريب و ادعايي باشيم. نگاه ما باید به سازماندهی از پایین و توسط خود مردم و بر اساس مطابات اقتصادی سیاسی اجتماعی خود مان باشد.این است درس بزرگی که باید از تجارب گذشته و حالمان پیش روی خود قرار دهیم!
روز جهاني كارگر و پيام نهفته درآن كليد حل معماي ماست.
اكثريت مردم جامعه،‌مزد بگيران و حقوق بگيران و فروشندگان نيروي كار ، كارگران- هستند و هم اينان هستند كه - چه با كار فكري و چه كار بدني و يدي -  توليد كنندگان تمامي ثروت هاي مادي  و معنوي جامعه اند. كدام دموكراسي عالي و كامل تر از اين خواهد بود كه اكثريتي كه همه نعمات مادي و معنوي را توليد مي كنند، قدرت راهبري جامعه را در دست داشته باشند؟
سرمايه ي سرمايه داران از دل هيچ غار ِ معجزه اي بيرون نزده است. بدون نيروي كار، هيچ سرمايه اي به سرمايه افزوده نمي شود و حيات و هستي جامعه در سرمايه داري و دولت هاي سرمايه داري چه اسلامي و چه ليبرالي و چه پادشاهي- در اين است كه بتوانند اين نظام سياسي- اقتصادي مسلط بر جامعه را با چنگ و دندان حفظ كند تا مبادا، بنياد اين مناسبات استثمارگرانه در هم بريزد. كاركرد تمام نيروهاي پليسي وامنيتي وقضايي و جنگ افروزي ها، همه و همه براي حفظ نظام سرمايه داري وبهره كشي حاصل از ان و جلوگيري از اتحاد و سازمان يابي طبقه كارگر است.
چنانچه اقشار و اصناف مختلف كارگري چه فكري و چه يدي آگاهانه و متحدانه تشكل هاي مستقل طبقاتي خود را ايجاد كنند و در پيوند و هماهنگي با يكديگر در جامعه و در سطح جهان -  براي كسب مطالبات دموكراتيك، آزادي خواهانه و مطالبات اقتصادي وسياسي خود با يكديگر متحد شوند، اساس مناسبات استثمارگرانه ي سرمايه داري متلاشي خواهد شد؛ و از سوي ديگر اكثريت افراد جامعه ،همزمان با رسيدن به خواسته ها و حقوق اقتصادي و سياسي خود موفق به ايجاد دموكراسي راستين حاكميت اكثريت -  شده اند.
آري! روز جهاني كارگر، و درس هايي كه طبقه كارگر با خون خود به يادگار گذاشته است ،يگانه راه نجات جامعه را به ما نشان مي دهد.
اعتراضات مردمي عليه سركوب،‌نابرابري، فقر و ستمگري بايد به قدرت گيري خود مردم منتهي شود. تنها با ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي است كه حاصل رنج ها و مبارزات مردمي منجر به قدرت گيري جناحي ديگر با رنگ و لعابي ديگر از سرمايه داري نمي شود. تنها ضامن ايجاد و تثبيت دموكراسي و آزادي، قدرت و عرض اندام تشكل هاي مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتي سراسري، متحدانه و سيلاب وار كه هرگونه دست اندازي و تجاوز به مطالبات مردمي را پاسخي درخور دهد.
كارگران ِ كارخانه ها، كارگران خدماتي، مزدبگيران شركت ها و سازمان ها، پرستاران ، معلمان،‌دانشجويان بايد هرچه زودتر دست به ايجاد تشكل هاي مستقل كاري و عموم مردم اقدام به ايجاد شورا هاي محله اي خود بكنند؛قدرتي كه در اتحاد اين تشكل هاست تيري است كه همزمان دو نشانه را هدف گيري مي كند:1-حاكميت استثمارگرانه و ظالمانه حاضر را برمي اندازد و 2-اجازه قدرت گيري كلاهبردارانه حاكميتي ديگر را نمي دهد و بلكه قدرت سازمان يافته ي مردمي را به عرصه حاكميت اجتماعي مسلط خواهد كرد.
روز جهاني كارگر در خود  در بردارنده ي تمام اين درس ها و راه حل هاست و ساليان سال است كه كارگران با بلند كردن پرچم سرخ خود و با جوش و خروشي در گستره ي اكثريت مردم كره زمين، معناي بلند  اين كليد معما را به بانگ بلند فرياد مي كشند.
روز جهاني كارگر در سال 89 همزمان شده است با خروش عمومي مردم عليه ظلم و سركوب و ديكتاتوري. سال 89 آبستن بزرگترين اعتراضات و اعتصابات مردمي و كارگري نيز خواهد بود. حذف سوبسيد ها ( طرح هدفمند كردن يارانه ها) ،حذف حداقل توانايي هاي اقتصادي و معيشتي اكثريت مردم است. و درامد حاصل از حذف يارانه ها ، براي تحكيم قلدري ها و نظامي گري هاي حاكميت و بازپرداخت هاي وام هاي ننگين بانك جهاني و صندوق بين المللي پول هزينه خواهد شد.
وام هايي كه براي سرمايه داران هزينه شده ،باعث تقويت قدرت اقتصادي نيرو هاي سركوبگر نظامي از جمله سپاه و بسيج شده ،منجر به افزايش فاصله طبقاتي شده ،عده قليلي را فربه و فربه تر نموده است و اكنون بازپرداخت آن را نيز از  جيب مردمي كه فقيرترشده اند، انجام مي دهند!!
از هم اكنون نشانه هاي اعتراضات عملي مردم به اين طرح خانمان برانداز، با نپرداختن هزينه هاي آب و برق و گازو... آغاز شده است.
از سويي در سال 89، حداقل دستمزد تعيين شده از سوي شواري عالي كار براي كارگران رقم303 هزار تومان در ماه اعلام شده است كه اين رقم حدود يك سوم خط فقر اعلام شده توسط منابع رسمي حكومتي است! شوراي عالي كار مركب از نماينده ي كارفرمايان (كه دنبال تعيين كمترين مقدار دستمزد هستند ) ، نماينده ي دولت (كه حامي سرمايه داران است و خود كارفرمايي عمده محسوب مي شود ) و نماينده خانه كارگر و شوراي اسلامي كار (كه نهادي ضد كارگري و دست ساخته ي حكومت است ) مي باشد.در اين شورا حتا اگر به جاي شوراي اسلامي كار نماينده ي مستقل كارگري شركت كند در برابر دو راي از دولت و كارفرما بازنده است.در واقع در اين سيستم ( سه جانبه گرايي ) كارگر حتا فرصتي  براي قيمت گذاشتن بر كالايي كه ميفروشد ( يعني نيروي كارش ) ندارد !!! در حالي كه دستمزد بايد توسط تشكل هاي مستقل كارگري اعلام گردد.
در اين شرايط مردم و كارگران به جان امده را به "كار مضاعف" نيز دعوت ميكنند ! كارگراني كه ديگر ناي ِ كار كردن در ساعات متمادي و كارهاي اضافه بر شغل خود را ندارند و با اينهمه كار و زحمت از پس خرج بخور و نمير خانواده شان بر نمي ايند.
در اقدامی دیگر برای حمله به حداقل آزادی های مردم ، و برای ایجاد رعب و وحشت و تسلط روانی بر جامعه با طرح به اصطاح " امنیت اجتماعی" بر روح و روان مردم خراش میزنند! در حالی که ما باور داریم آزادی پوشش و روابط انسان ها در جامعه از جمله اصول اولیه و حداقلی زندگی انسانی است.
بهترين و كاملترين عكس العمل اساسي و هميشگي به اينگونه دست اندازي ها و تجاوزات به جان و مال و اندك نان موجود در سفره مردم، اعتراض هاي سازمان يافته از طريق تشكل هاي خود ساخته ي مردمي و كارگري امكان پذير است. در ميان جنبش كارگري و در مقطع ساليان اخير-  مدت هاست كه درميان كارگران اين اقدامات براي ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي آغاز شده است. از همين روست كه حاكميت سرمايه داري اسلامي ايران، فعالين كارگري و تشكل هاي كارگري مستقل را مورد تهاجم و سركوب قرار داده است. كارگران زنداني بسياري از جمله محمود صالحي ( در سقز) ابراهيم مددي، منصور اصانلو ( از سنديكاي كارگران شركت واحد) و ديگر همكارانشان ، علي نجاتي و ديگر همكارانش (در سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه) ، فعالين كارگري بسيارو فعالين كارگري در صنف معلمان و ... همه و همه در اين سالها مورد خشم حاكميت كارگر ستيزِ سرمايه داري اسلامي قرار گرفته اند. اما اين جنبش را سر باز ايستادن نيست.
از همين رو و بنا به دلايل ذكرشده در روز جهاني كارگر سال 89 (شنبه ،يازده ارديبهشت)،‌ مهمترين خواسته ها و مطالبات عمومي مردم و به وي‍ژه مطالبات كارگري ِ زير(كه خلاصه ي مطالبات و از عمده ترين خواسته هاي كارگري ميباشند)، در شعارها و خواسته هاي ما و در همه جا مطرح خواهد شد و تلاش ما كارگران بر اين خواهد بود كه نه تنها در مراسم هاي اين روز ،بلكه پس از آن و در هر جا و هر زمان و بيش از پيش براي تحقق اين خواسته ها، دست به مبارزات خستگي ناپذيربزنيم.
1-    ما خواستار آزادي فوري و بدون قيد وشرط تمامي زندانيان سياسي ( اعم از زندانيان كارگري و معلمان، دانشجويان، زنان فعالين حقوق كودك ، روزنامه نگاران) و تمامي زندانيان عقيده و بيان و تمامي زندانيان حوادث اخيرهستيم. اعتراض و آزادي بيان جزو حقوق ابتدايي و مسلم مردم است. تمامي احكام قضايي صادره براي فعالي سياسي- اجتماعي و كارگري لغو و تعقيب قضايي عليه آنان متوقف بايد گردد.
2-    آزادي تشكل هاي مستقل طبقاتي، آزادي انجمن ها، تحزب، اعتراض و اعتصاب و آزادي مطبوعات و آزادي بيان و انديشه، حق مسلم انساني ماست. ما براي كسب اين حقوق و مطالبات دست از مبارزه برنخواهيم داشت.
3-    تعيين حداقل دستمزد 303 هزارتومان اعلام شده توسط شوراي عالي كار ، درحاليكه خط فقر اعلام شده توسط برخي نهاد هاي رسمي حاكميت 900 هزارتومان است، نشان از عطش بي پايان نظام سرمايه داري به استثمار هرچه بيشتر كارگران و مزد بگيران و كسب سود هرچه بيشتر است. ما خواهان اعلام حداقل دستمزد توسط نمايندگان مستقل كارگري و تشكل هاي مستقل آنان و براساس حداقل هاي يك زندگي شرافتمندانه و انساني هستيم.
4-    ما درمقابل طرح ضد انساني ،سود محورانه و  وحشيانه ي حذف سوبسيد ها ( هدفمند كردن يارانه ها) كه چيزي جز خوش خدمتي به منافع سرمايه داري داخلي و جهاني نيست، دست از هرگونه اعتراض و اعتصاب برنخواهيم داشت و عموم مردم را دعوت به اعتراضات گسترده عليه هر درجه از اعمال اين اقدام ضد مردمي مي نماييم.
5-    ما ضمن تأكيد بر لزوم تأمين تمامي بازنشستگان براي داشتن يك زندگي انساني وشرافتمندانه، خواهان برچيده شدن قوانين بردگي مدرن و روش هاي آن از جمله قراردادهاي سفيد امضا و قراردادهاي موقت هستيم.           6  - ما خواهان برخورداري تمامي افراد جامعه از آموزش، بهداشت و خدمات عمومي رايگان هستيم.
7-   ما جنبش هاي اجتماعي ديگر مانند جنبش زنان، جنبش حقوق كودك و جنبش دانشجويي را متحد خود مي دانيم و هرگونه تعرض به آنان را تعرض به جنبش كارگري و                              
       تجاوز به كرامت انساني  ِاكثريت افراد اجتماع مي دانيم.
8-   ما ضمن حمايت از كارگران مهاجر در ايران از جمله مهاجرين افغان،‌خود را در صف مبارزه جهاني طبقه كارگرمي بينيم و از مطالبات و خواسته هاي تمامي كارگران   
      جهان حمايت مي كنيم. همچنين ما خواستار آن هستيم كه روز اول ماه مه،‌ تعطيلي رسمي اعلام شود و هرگونه ممنوعيت اجراي مراسم  در اين روز ملغي گردد.
زنده باد همبستگي جهاني طبقه ي كارگر
  ( 1may1389@gmail.com ) شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال89 
زمان و مكان برنامه : شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال 89  با لحاظ كردن امكانات زماني و مكاني مختلف ،ضمن دعوت  از ديگر افراد و گروه هايي كه زمان ها و مكان هاي احتمالي ديگري را براي مراسم اين روز پيشنهاد كرده بودند ، اعلام ميكند ما كارگران ،مستقل از هرگونه مطالبات و برنامه هايي كه هر گروه يا گرايش فكري- سياسي اعلام نموده است ،با طرح مطالبات و شعارهاي مستقل خود (از جمله مطالبات ِهشت گانه ي فوق )،براي روز شنبه يازده ارديبهشت ،بدين ترتيب گرد هم خواهيم امد و مطالبات خود را فرياد خواهيم زد : مراسم روز جهاني كارگر: تهران ساعت 5 عصر خيابان آزادي، مقابل وزارت كار و سپس راهپيمايي به سمت  ميدان انقلاب (عبور از مسير خيابان هاي خوش ،رودكي، نواب،اسكندري ،جمالزاده ميدان انقلاب ) و در شهرستان ها در مقابل ادارات كار يا مكان هاي منتخب خود كارگران و در ساعاتي كه اعلام مينمايند.            

رفیق دانشور حاکمیت فاشیست است

نوشته شده توسط: عابد رضایی

چندی پیش ایمیلی از طرف من برای تعدادی از شخصیتهای چپ خارج کشور با مضمون اینکه در پخش نشریه اتحاد در میان سایت هایی از این دست، کمک کنید ارسال گردید و در این میان پاسخهایی نیز دریافت نمودم اما در این میان پاسخ رفیق سیاوش دانشور از کادر رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری جالب بود که نقد بود وارد بر مشی نشریه اتحاد، اتحاد دانشجویان ضد فاشیسم و خلاف جریان، ایشان در نقد تعجیلی و بی منطق خود دریک متن نیم صفحه ای می آورند.

سیاوش دانشور:

به نظر من بحث اتحاد علیه فاشیسم درباره موقعیت سیاسی ایران بحثی نادرست و غیر واقعی است. فاشیسم به حکومتی معین بر اساس ناسیونالیسم افراطی بعنوان رکن ایدئولوژیک آن اطلاق میشود. حکومت مرتجع اسلامی اگر چه در روشها و کشتار شبهات هایی به فاشیستها دارد اما یک حکومت فاشیستی نیست. یک حکومت اسلامی سرمایه داری است. آنتی فاشیسم در اینجا عمدتاً اذهان را متوجه یک جناح حکومت می کند –هر چند شما اینرا خیلی صریح نگفته اید- اما در عین حال آنتی اسلامیسم را کمرنگ میکنید.

در اینجا می خواهم مفهوم فاشیسم را از یک دیدگاه مارکسیستی برای این رفیق منتقد که خود با علائم یک حکومت فاشیستی حد اقل بر اساس تجربه نیز در غرب سازگار است باز کنم.

اصولاً فاشیسم درجوامعی ظاهر می گردد که جامعه بر اساس یک موقعیت اقتصادی در تقابل بین نیروهای انقلابی کارگری(ضد سرمایه داری) و نیروهای راست حاکمیت طبقاتی و مالکیت خصوصی درگیر است و گاهاً فاشیسم در شرایطی ظاهر می گردد که جامعه یک انقلاب کارگری را پشت سر گذارده و در عدم تسخیر قدرت سیاسی به دست این طبقه به دلایل مختلف که یکی از آنها می تواند عدم حضور حزب واقعی طبقه کارگر باشد، و به طور کلی می توان این را متصور نمود که فا شیسم تنها دستگاه حاکمیت نظام سرمایه داری است که لیاقت تسخیر قدرت این نظام طبقاتی را در عرصه اقتصاد و حفظ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید در صحنه جامعه ای که خطر نابودی آن از جانب طبقه کارگر انقلابی وجود دارد بر اساس سرکوب وحشیانه جامعه و باز تولید آن است.

اساساً این رفیق ما باید بداند که نوع حاکمیت سرمایه داری را نه روبنای آن که زیر بنای ایجاد شده توسط(طبقه سرمایه دار) که همان نحوه چرخه ی تولید و تقسیم ثروت و کار باشد را تعیین می کند و ناسیونالیسم یا هر آن چیز دیگر که زاده این نظامات است در اشکال گوناگون صرفاً جایگاهی سرکوبگر داشته و در مواقع نیاز و بنا به شرایط زمانی و مکانی آن چه را که می تواند کارکرد بسیط داشته باشد وارد قدرت سرکوبگر خویش می کند، اما زمانی این نقش را ناسیونالیسم ملی در آلمان و ایتالیا برای فاشیسم بازی کرد زیرا قدرت سرکوب خطر و واقعیت انقلاب کارگری را داشت، زمانی ناسیونالیسم بود که سرمایه داری می توانست با دستاویز شدن از آن و شعار تقسیم برابر و عدالت اجتماعی ( به صورت عوامانه ) طبقه کارگر مبارز، کمونیست ها و ... را سلاخی کند و اما در ایران نیز این نقش را مذهب بر عهده گرفته است، اگر در اروپا سرمایه داری در خطر انقلاب کارگری + ناسونالیسم جنگ طلب بود که به فاشیسم منجر شد در چند دهه های بعدی سرمایه داری در خطر انقلاب کارگری + مذهب جنگ طلب بود که توانست بیاید برای تقابل با یک انقلاب و قطب ضد سرمایه داری در ایران و آن را به پس براند.

این رفیق ما بهتر است برداشت عینی خود را نه در پس عناوین صرف که به لحاظ واقعیت موجود و کارکردی بیابد

شیر حیوان درنده است نه بدان جهت که ما آن را شیر و درنده می نامیم بل به آن جهت که این حیوان علاوه بر عنوان اش که خود هم از آن بی اطلاع است واقعاً درنده هم هست.

با این استدلال می توان به سراغ این امر رفت که اگر ما به خود می گوییم انسان دلیلی ندارد که شیر هم بر این امر که شیر است واقف باشد آنچه مهم است کارکرد آن در زیست و بوم خویش و ادامه حیات است و برای این هم به شکار هر هر موجود زنده ای بر اساس نیازش دست میازد.

همچنین سیاوش دانشور می گوید:

آنتی فاشیسم در اینجا عمدتاً اذهان رامتوجه یک جناح حکومت می کند –هرچند شما اینرا صراحتاً نگفته اید- اما در عین حال آنتی اسلامیسم را کمرنگ می کند.

در پاسخ به این حرف باید گفت مگر با شناختی که مردم جهان از فاشیسم دارند کلیت این نظام را فاشیست تجدد خواه پس موج گسترده مردمی در اعتراض به انتخابات نامیدن و مبارزه بر علیه آن را اعلام نمودن به چه لحاظ می تواند دچار ایراد باشد، کما اینکه آنتی اسلامیسم آنرا کمرنگ کند، بهتر است این را بدانیم که کمونیسم نه آنتی اسلام که در اصل آنتی تز سرمایه داری در هر وجه روبنایی آن است، آنتی اسلامیست بودن دو آتشه در شرایط موجود برای ما شرط نیست زیرا که اسلامیسم صرف آنقدر شنیع است که هر کودن سلطنت طلب و راستی هم اگر بخواهد می تواند اینگونه باشد و با کنار نهادن خاصیت اسلامیستی سرمایه داری فاشیسم می توان آن را برداشته و ابزار دیگری از جمله ملی گرایی یا ناسیونالیسم را جایگزین آن نماید.

سیاوش دانشور:

سرنگونی طلبی شما یک نقطه قوت است اما اگر این سرنگونی طلبی را به آرمان و هدف فوری و انقلابی کارگران یعنی یک حکومت کارگری و سوسیالیستی پیوند نزنید آن وقت معلوم نیست تفاوت تان با طیف سرنگونی طلب در میان راست چیست؟ و بالاخره هر اتحادی حول مسائل مهمی مانند اهداف طبقاتی میتواند برای ما کمونیست ها و مارکسیستها معنی داشته باشد . اتحاد علیه فاشیسم بیشتر جبهه ای را تداعی می کند که بر حسب نیاز تقابل با عروج یا خطر فاشیسم تاریخاً شکل گرفته است. ما با چنین وضعیتی روبرو نیستیم.

در این قسمت جای چندانی دیگر به توضیح نمیبینم و از آنجا که برداشت ما از فاشیسم نه ناسیونالیسم افراطی که سرمایه داری افراطی با یک ابزار سرکوبگر ساخته خود که نتیجه 1400 سال نظام طبقاتی در ایران بوده و به مغز استخوان این جامعه ریشه دوانده است و توانسته جایگاه احساسات ناسیونالیستی را حتی به مراتب قوی تر به لحاظ ایدئولوژی برای سرمایه داری فاشیستی پر کند یک انقلاب بر علیه فاشیسم با حضور آزاد قدرت طبقات ستمکش جامعه به رهبری آلترناتیو چپ را عاری از افق سوسیالیسم و حکومت کارگری نمی بینیم آنچنان که شعار توقف جنگ بلشویک هاکه باعث به قدرت رسیدنشان بود و یا سیاست اقتصادی نپ ایشان دلیل بر سوسیالیست نبودنشان نبود اما گاهاً نیز حق به جانب شماست ولی این را مد نظر داشته باشید که ما تازه پا گرفته و با عدم حمایت بسیاری از نیرو های چپ خارج کشور حداقل در کمک به تبلیغات ما به میزان لازم هنوز معرف حضور خود برای بسیاری نبوده ایم.

اما این رفیق در قسمت پایانی خود در مورد هنر و خلاف جریان این چنین ادامه می دهند:

هیمنطور بحث شما درباره هنر به نظر من بحثی ناسیونالیستی است. شما می خواهید سنتی نباشید و به سنت غربی و آوانگارد هم روی خوش نشان نمی دهید. آیا دنبال هنر ناب ایرانی هستید؟ هنر هر چه باشد جای سیاست را نمیگیرد با اینکه در یک رابطه عمیق اجتماعی با سیاست قرار دارد.

مبارزه سیاسی مبارزه سیاسی است و هنر هم هنر است. نمیشود با کار هنری بجای مبارزه سیاسی در سیاست شرکت کرد. دستاورد بشر امروز خصلت کشوری ندارد و لذا فرض تقسیم بندیهای غربی و غرب زده و غیر را من بعنوان یک کمونیست برسمیت نمی شناسم. برایتان آرزوی موفقیت دارم.

در مورد این قسمت آخر بحث شما در مورد خلاف جریان واقعاً جای تأسف است که این چنین ما را خطاب قرار می دهید، البته که می خواهم شما را توجیه کنم زیرا هر کس که خلاف جریان را می شناسد می داند که این حرفهای شما از اساس پوچ است و من را بیشتر به جای پاسخ وادار به خنده می کند، بروید کمی ما را و کارهایمان را ببینید و در مورد هنر هم اگر مطالعه داشته باشید بد نیست، البته آنگونه که سیاست را می بینید هنر را هم به همان سان مطاله نمایید اگر هنر برای شما فقط می تواند وسیله ای افیونی و تسکین درد در کنج اتاق باشد به حتم که جایگاه سیاست در پشت درهای بسته به نفع حاکمین و در نبود ما تعریف شده است حال آن که ما به سیاست و هنر در عرصه خیابان و به صورت علنی دست می یازیم بر اساس ضرورت و نابودی آن به شکل موجود و طبقاتی آن بحثی در حفظ منافع و رهایی طبقه کارگر و بشر است، هنر می تواند و باید وسیله ای کاربردی بنا به شرایط زمان و مکان برای تبلیغات کمونیستی در شرایطی که ما از کمترین و ضعیف ترین رسانه ها برخورداریم باشد، همان طور که سیاست در نهایت سیاست است و این دگرگونی اقتصادی است که درهای جامعه کمونیستی را باز می کند ولی مسئله در گروآن است که ما اول قدرت سیاسی را تسخیر کنیم ولی از انجا که ما شانسی در حمله نظامی یا کودتا نداشته و تنها شانسمان برای به قدرت رسیدن انقلاب اجتماعی با همراه کردن توده های وسیع مردم است پس برای این کار هم نیاز شدیدی به یک تبلیغات گسترده داریم، هنر امروز در راستای ایدئولوژی ما می تواند یک سلاح طوفنده باشد.