لئون تروتسكی
برگردان : مسعود فائقی
طی دوران بین الملل دوم ، سیمای كلیت جنبش كارگری ، در تاریخ و در تقدیر روز اول مه بازتاب یافت . در 1889 میلادی ، یكم ماه مه از سوی انجمن بین المللی سوسیالیست پاریس به عنوان روز تعطیل ثبت شد . مقصود از تعیین این روز این بود كه تلاقی تظاهرات كارگران تمامی كشورها در این روز ، زمینه را جهت نمایش توأمان آنان به عنوان یك سازمان پرولتری واحد از جنبش انقلابی با مركزیت جهانی و جهت گیری سیاسی واحد فراهم می نمود . انجمن پاریس كه تصمیم مذكور را اتخاذ كرده بود در راه اتحادیه ی بین الملل كمونیست و نخستین بین الملل گام می نهاد . برای بین الملل دوم تطبیق الگوی این دو سازمان از آغاز ناممكن بود . ظرف چهارده سالی كه از ایام بین الملل اول سپری شده بود ، سازمان های طبقاتی پرولتاریا در هر كشوری رشد كرده و فعالیت هایشان را كاملا مستقل در درون سرزمین خود انجام داده بودند و به اعتبار اصول سیستم مركزگرای دموكراتیك با وحدت بین الملل تطبیق نیافتند . بزرگداشت روز اول ماه مه ، می بایست آنان را برای چنین وحدتی مهیا می ساخت و از این رو مطالبه ی هشت ساعت كار روزانه كه مشروط به توسعه ی نیروهای مولد بود به عنوان شعار این روز مطرح شد و در میان توده های كارگر تمام كشور ها محبوب بود.
رسالت مؤثری كه بر دوش یكم مه گذاشته شد شامل تسهیل روند تبدیل طبقه ی كارگر ، از یك مقوله ی اقتصادی به مفهومی جامعه شناسی بود ؛به یك آگاهی طبقاتی از كلیت علائق شان و تلاش در راه برقراری دیكتاتوری طبقه ی كارگر و انقلاب سوسیالیستی. از این نظر گاه ، تظاهرات در پشتیبانی از انقلاب سوسیالیستی بیش از همه در خور اول ماه مه بود و اعضای انقلابی انجمن بدین مقصود نائل گردیدند . اما در مرحله ی پیشرفت درونی كه طبقه ی كارگر آن را می پیمود اكثریتی بوجود آمد كه مطالبه ی هشت ساعت كار روزانه را به عنوان عكس العملی بهتر برای انجام رسالت ، پیش روی آنان نهاد . به هر حال این شعاری بود نیرومند برای متحد ساختن كارگران تمام ممالك . همچنین یك چنین نقشی فقط با شعار صلح جهانی ایفا شد و متعاقبا به پیش رفت . انجمن پیش بینی كرد و شرایط عینی پیشرفت جنبش كارگری ، ترتیب امور را معین ساخت . روز یكم مه به تدریج از تاكتیك نبرد جهانی طبقه ی كارگر به تاكتیك مبارزه ی كارگران هر كشور جهت نیل به اهداف محلی آنان چرخش كرد و این با ارائه ی سومین شعار ، حق جهانی رأی و انتخاب ، امكان بیشتر یافت .
در اكثر كشور ها روز كارگر در یكی از دو مجال ، غروب پس از پایان روز كاری یا در یكشنبه ای كه از راه می رسید ارج نهاده شد . در جاهایی مثل بلژیك و اتریش كه كارگران ، بزرگداشت این روز را با متوقف كردن كار ، همراه ساختند این روز به عنوان انگیزه ای برای تحقق اهداف محلی به كار گرفته شد و نه محركی برای اتمام دسته بندی كارگران كشور های مختلف برای نیل به یك طبقه ی كارگر جهانی . روز اول مه ، پهلو به پهلوی دستاورد های مترقی اش (به سبب گرد آوردن كارگران یك كشور خاص) یك جنبه ی محافظه كارانه ی منفی نیز داشت ؛ این كه كارگران را با سرنوشت یك كشور خاص قویا پیوند می داد و از این رهگذر زمینه را فراهم می كرد تا گرایش های سوسیالیستی میهن پرستانه توسعه یابند . وظیفه ای كه توسط انجمن پاریس در مقام دستور العمل جای گرفته بود تحقق نیافت . تشكیل یك بین الملل به عنوان سازمان انقلابی جنبش پرولتری با یك مركزیت و یك گرایش سیاسی واحد به حقیقت نپیوسته بود . بین الملل دوم صرفاً یك اتحادیه ی ضعیف از احزاب كارگری بود كه در فعالیت هایشان از هم بیگانه(مستقل) بودند .یكم مه به مقوله ای ، ضد خود تغییر یافت و با جنگ،موجودیت آن به سر آمد .
این بود دستاورد های منطق انعطاف ناپذیر فرآیند دیالكتیكی تكامل جنبش كارگری.علت این واقعه در چه مقوله ای می گنجد ؟ چه تظمینی در برابر تكرار آن وجود دارد ؟ از این ماجرا چه درس هایی برای آینده می توان آموخت ؟ یقیناً علت اساسی شكست جنبش روز كارگر در طبیعتِ مدت زمانی است كه ارزانی پیشرفت سرمایه داری شده است ؛ فرصتی كه به فرایند تعمیق سرمایه داری در هر كشور ، كشمكش وابسته به آن برای دموكراتیزه كردن سیستم كشور و تطبیق این كشمكش ها با نیاز های توسعه ی سرمایه داری داده شد . اما حتی در توسعه ی سرمایه داری یا هر نوع نظام دیگر ، جانبداری هائی ، از سوی دو دسته وجود دارد : محافظه كار و انقلابی . با طبقه ی كارگر كه همراهی ، فعال در فرآیند تاریخی است ، پیشاهنگی آن و احزاب سوسیالیست ، مقدر است كه روز كارگر(یكم مه) از این فرآیند عبور كند و گرایش انقلابی آن را در هر مرحله ی جنبش كارگری رویاروی گرایش محافظه كارانه قرار دهد و به پیش رفته ، از تمامی آرمانهای طبقه ی كارگر در استقلال كلیت آن از ملیت به مدافعه برخیزد . این همان رسالتی است كه احزاب سوسیالیست در طی مدت بین الملل دوم انجام ندادند و این تأثیری مستقیم در سرنوشت روز كارگر داشت . تحت تأثیر رهبران حزب كه مركب از روشنفكران و بوروكراسی كارگری بود ، احزاب سوسیالیست در دوران توصیف شده ، دقت خود را به فعالیت بسیار سودمند پارلمانی معطوف كردند كه ماهیتی ملی داشت نه بین المللی یا طبقاتی . سازمان های كارگری فعالیت شان را نه به عنوان در آمدی بر نبرد طبقاتی بلكه فی نفسه به عنوان یك پایان بجا آوردند . شایسته است به یاد آوریم كه چگونه سوسیال دموكراسی آلمانی بر سر انتقال روز كارگر به یكشنبه ی روز بعد به مجادله بر خواست ، آنها گفتند كه نمی توانند یك سازمان حزبی نمونه ، فعالیت پارلمانی و اتحادیه ی پرجمعیت و ثروتمند پیشه وران را صرفا برای یك تظاهرات به خطر اندازند .
دوران كنونی در ماهیت ، یكراست معكوس دوران گذشته است ، قرارگیری در معرض جنگ و مخصوصا انقلاب اكتبر روسیه ؛ این دوران خود را به مثابه دوران مبارزه ی مستقیم طبقه ی كارگر برای دستیابی به قدرت در ابعادی جهانی به نمایش می گذارد . ماهیت این دوران برای تكمیل روز كارگر امیدوار كننده است ؛ نقشی كه عناصر انقلابی انجمن 1889 پاریس برای تعیین آن تلاش كردند . نقشی كه رهآورد آن ، وظیفه ی تسهیل ِایجاد «بین الملل انقلابی سوم» و استخدامِ اسباب بسیج نیروهای پرولتری جهت انقلاب سوسیالیستی جهانی می باشد .
اما برای یاری در انجام این نقش عظیم ، درس های گذشته و مطالبات دوران كنونی با صدائی نیرومند به سوسیالیست های همه ی كشور ها ندا در می دهند كه :
1. یك دگرگونی اساسی در خط مشی آنها ،
2. ارائه ی شعارهایی در خور روز كارگر.
در بادی امر ، گام های زیر ضروری می نمایند :
1. تمركز تلاش ها بر تشكیل «بین الملل انقلابی سوم» ؛
2. فرع قرار دادن آرمان های هر كشور بر آرمان های جامع جنبش بین المللی پرولتری و فرع قرار دادن فعالیت های پارلمانی بر آرمان های مبارزه ی توده های طبقه ی كارگر .
شعار روز اول مه در دوران كنونی می بایست این چنین باشد :
1. بین الملل سوم .
2. دیكتاتوری پرولتاریا(دیكتاتوری طبقه ی كارگر) .
3. جمهوری شورائی جهانی .
4. انقلاب سوسیالیستی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر