یک سال در خون و خیابان!
سالی که گذشت لکه ننگ دیگری بر تاریخ سیاه و خونین رژیم سرمایه داری اسلامی بود که از اولین روزهای به قدرت رسیدن خود پس از انقلاب ناتمام 57، به زور چماق و دشنه مردم را به خفقان کشید و با قتل عام مخالفان و مبارزان و بهره بردن از جنگ تحمیل شده بر مردم، حکومت خود را تثبیت نمود و در سالِ پشت سر، چندین برگ خونین دیگر بر تاریخ تبهکاری های خویش افزود. کشتار مردم آزادی خواه در خیابان ها، افزایش دهشتناک اعدام ها، چه زندانیان سیاسی عادی و چه فعالین سیاسی در اسارت، دستگیری و بازداشت هزاران تن از مردمِ خواستار بدیهی ترین حقوق انسانی و آزادی های سیاسی – اجتماعی، شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان که با وقایع وحشتناکی چون کهریزک تکمیل گردید، اخراج و محرومیت از تحصیل صدها تن از دانشجویان مبارز، فشارهای بی سابقه و گروگان گرفتن بسیاری از فعالین جنبش های اجتماعی، فعالین کارگری، معلمان، زنان، دانشجویان، فعالین حقوق بشر فعالین حقوق کودک و... سرکوب گسترده اجتماعی برای ایجاد جوّ رعب و وحشت عمومی که اخیرا با طرح هایی برای مبارزه با منکرات و ارتقاء عفت!!! و امنیت اجتماعی تداوم یافته و خیابان هایی میلیتاریزه، که همه گوشه و کنار و زوایایش، بوی خون و مبارزه می دهد...
یک سال پیش در چنین زمانی به ندرت افرادی گمان می بردند که برگزاری انتخابات رسوا در چارچوب های رژیم سرمایه داری اسلامی، انتخاباتی که محل رقابت و سهم خواهی دو جناح اصلی حاکمیت، یکی به رهبری جناح ایدئولوژیک بورژوازی مالی-نظامی(سپاه) و دیگری به سرکردگی رفرمیست ها در یک جبهه واحد بود، بتواند منجر به چنین انفجاری گردد. همان گونه که از ابتدای خیزش توده ای مردم مواضع خود را اعلام نمودیم، اصلاح طلبان، با ابزار انتخابات هدف برقراری توازن و تعادل و نوعی دموکراتیزاسیون درون حاکمیتی را دنبال می نمودند تا بتوانند نقش پر رنگ تری در پیشبرد پروژه های کلان رژیم، در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی داشته باشند و این نهایتا به جدال میان این دو جناح بدل گردید.
در همان روزهای نخست اعلام نمودیم، و مردم نیز به فراست این واقعیت را دریافتند انتخاباتی که در آن سرنوشت مردم رقم زده نمی شود و تنها بالانس قدرت را برقرار می سازد و آرایش جدیدی را در سهم بری بخش های مختلف حاکمیت ایجاد می نماید، امر مردم نیست. امر توده مردم، مجموعه مبارزات، اعتراضات و مقاومت هایی است که به بهانه بروز تقلب در انتخابات اخیر و بر سر کار آمدن دولت کودتا، در خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک رخ داده و شکافی عظیم و غیر قابل جبران را در هیمنه قدرت رژیم سرکوبگر اسلامی ایجاد کرده است و از همین رو با گذشت اندک زمانی، روند تغییر شعارها و خواست های مردم به سمت رادیکالیزه شدن قابل مشاهده بود. اگرچه برجسته ترین مطالبات این جنبش در ماه های نخستین، علیه دیکتاتوری موجود و برای احقاق آزادی های سیاسی و اجماعی به نظر می رسید، اما عمق گرفتن مطالبات از یک سو و عدم تبعیت کلیت جنبش (بدون فروکاستن به عناصر و اجزای داخل آن)، از رهبران خودخوانده داخل و خارج از کشور نشان داد که این جنبش مراحل پیشروی را با سرعتی غیر منتظره پیموده و دیگر تنها در چارچوب های تنگ برخی خواسته ها که از سوی رفرمیست ها دیکته می شود نمی گنجد و در برخی مقاطع حتی خشم لیبرال رفرمیست ها را هم برانگیخته است.
اما آن چه در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم جا دارد بر آن تاکید نماییم، عقب نشینی روزانه رفرمیست ها و رهبران خودخوانده اصلاح طلب در داخل و خارج و عملا جا ماندن آن ها از مردمی است که طی ماه های گذشته بارها پشت آن سنگر گرفته بودند. اکنون این وادادگی به صورت تمام عیار با بیانیه اخیر آقایان موسوی و کروبی بر همگان عیان شده و موجی از خشم و انزجار را از حتی از سوی کسانی که هنوز اندک توهمی نسبت به ایشان و جریانات رفرمیست حامی شان داشته اند، برانگیخته است.
اعتراف ناپیگیر بودن رفرمیست ها و بیان عجز و ناتوانی شان از طریق رسانه های خود و به زبان خودشان، و این که در شرایط پیچیده اقتصادی و سیاسی کنونی چه در بُعد داخلی و چه بین المللی عملا خود را به عنوان جزئی از نظام، پاسدار و هوادار کلیت نظام اعلام نمودند، در ادامه آن چه که در اول ماه مه امسال رخ داد و قوی شدن زمینه های حضور جدی طبقه کارگر برای تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی جاری، همگی حاکی از مختصات جدیدی برای ادامه مبارزات علیه سرمایه داری اسلامی است.
امروز دیگر هیچ اراده ای نمی تواند این واقعیت را از چشم آحاد مردمان پنهان بدارد که هیچ آزادی و حقوق دموکراتیکی محقق نمی شود یا دوام نمی آورد، مگر این که حضور طبقه کارگر متشکل و سازمان یافته، آن را تضمین نماید و این حقیقتی است که فراتر از بیانیه ها و شعارهای پیشروان سوسیالیست در حرکت است و حتی نیروهای راست را به زانو در می آورد؛ آن چنان که لیبرال رفرمیست ها در آستانه روز جهانی کارگر دریافتند که جنبشی که خود بارها عامدانه و نه از سر اشتباه در تحلیل، آن را "جنبش طبقه" متوسط خطاب کرده بودند، عملا به هیچ وجه قادر نیست بیش از این اهرم فشار ایشان بر پوزسیون رژیم باشد و حلقه مفقوده ای برای تحمیل خواسته های آزادی خواهانه و پیگیری مطالبات واقعی اکثریت عظیم به فغان آمده وجود دارد و آن طبقه کارگر است! و از این رو عمیقا در تلاشند که در لایه هایی پنهانی تر با نفوذ در صفوف کارگران و اعمال کنترل بر مبارزات و تحرکات جنبش کارگری، این جنبش را نیز مستمسک سیاست های خود در جهت احقاق منافع خود قرار دهند.
با توجه به شرایط عینی اقتصادی و اجتماعی، تنگناهای فزاینده و شرایط دشوار معیشتی، میلیتاریزه شدن عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، و خشم و نفرتی که حوادث یک سال گذشته نیز آن را تشدید و تعمیق نموده است، امکان هرگونه سازش، تسلیم و مماشات را از سوی توده مردم به جان آمده منتفی می سازد و با آن چه که در روز جهانی کارگر به وقوع پیوست، عملا راه های متفاوتی از آن چه لیبرال رفرمیست ها مذبوحانه سعی در حقنه کردن آن به مردم دارند، پیش روی چشمان باز مردم و به ویژه کارگران، زحمتکشان و اقشار تحت ستم گشوده است.
اکنون تمام تلاش نیروهای چپ و پیشروان سوسیالیست در جنبش های مختلف باید معطوف به این امر مهم باشد که ضمن افشای روزانه جریانات راست و رفرمیست، طبقه کارگر با تشکل های مستقل و طبقاتی اش عرصه گردان مبارزات ترقی خواهانه مردم گردد. باید این حقیقت به بهترین نحو روشن گردد که علیه اعدام ها، سرکوب ها، زندان ها، بی حقوقی های بی حد و حصر و فقر و فلاکتی که به آن نام زندگی داده شده است، بدون دخالت گری مستقیم طبقه کارگر متشکل و آگاه نمی توان ایستاد. یک استراتژی ناب سوسیالیستی تنها در پرتو درک این واقعیت می تواند صف مستقل طبقاتی را در جنبش های اجتماعی مختلف ایجاد نماید و رفرمیست های نا پیگیر و ریاکار را برای همیشه به جایگاه اصلی خود در پوزسیون برگرداند.
زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!
گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران
گروه گفتمان چپ
نشریه اعتصاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر